کودتای ننگین هفت ثور و چهل سال اشغالگری واسارت

چهل سال از کودتای ننگین هفت ثور ۱۳۵۷ رویزیونیست ها، می گذرد. کودتای که اشغال نظامی افغانستان توسط سوسیال امپریالیزم روس را در پی داشت و تا یک دهه بعد یعنی تا فروپاشی بلوک شرق ادامه یافت. جنگی که طی این سالهای پرآشوب بر اثر تخاصمات میان ابر قدرت ها بر مردمان کشورتحمیل گردید منجر به کشته وآواره شدن میلیونهآ تن ووارد شدن ضربه های جبران ناپذیربرساختارهای سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی کشور گردید. نفوذ ورشد گسترده ی بنیادگرایی اسلامی درافغانستان و منطقه یکی از نتایج آن بود. روس ها با کودتای خونین هفت ثور ۱۳۵۷ ـ ۲۷ اپریل ۱۹۷۸ حزب دموکراتیک «خلق» افغانستان تحت رهبری تره کی را بر اریکه ی قدرت نشاندند تا سلطه بیشتری را بر افغانستان اعمال کنند.

هر چند نفوذ وتوسعه ی سیاسی ونظامی سوسیال امپریالیزم شوروی به افغانستان باسلطه ی رویزیونیزم بر اتحاد شوروی، آغازنشد. اما این اشغال مناسبات کشورهای امپریالیستی با افغانستان را به سطح نوینی از سلطه گری رساند.

قبل از آن روابط اتحاد شوروی با افغانستان محدود به امور اقتصادی و فرهنگی بود. شوروی سوسیالیستی تحت رهبری لنین اولین کشوری بود که استقلال سیاسی افغانستان در زمان امان الله خان را به رسمیت شناخت. کمک های نوع دوستانه ی بلاعوض آن کشوردر عرصه های اقتصادی وفرهنگی به افغانستان تا زمان رویکارآمدن باند خروشچف، ادامه یافت.

خروشچف که هوای سلطه وگسترش سیاسی ونظامی به افغانستان وهند را درسر می پرورانید و آرزو داشت ازین طریق چین سوسیالیستی را ازسه طرف، محاصره نماید. در سال ۱۹۵۵ درزمان صدارت داود خان به افغانستان سفرکرده وقرارداد ۲۵ میلیون دالری در عرصه نظامی و قرارداد یکصد میلیون دالری درامور اقتصادی را با دولت افغانستان امضاء کرد. براساس آن قرضه ی های کمرشکن مداخله ی سوسیال امپریالیزم شوروی درامورنظامی وسیاسی درافغانستان شروع گردیده و به تدریج توسعه یافت. حزب دموکراتیک خلق افغانستان تبارزمداخله ی آشکار سیاسی ـ ایدئولوژیک سوسیال امپریالیزم شوروی بود که در جنوری سال۱۹۵۶ ـ جدی ۱۳۳۴ در افغانستان، تشکیل گردید. مبارزه ی پارلمانی و راه مسالمت آمیز احراز قدرت در راس اهداف آن قرار داشت. این حزب به شاه احترام می گذاشت واو را مترقی ترین شاه منطقه می نامید.

در ۱۶ جولای ۱۹۷۳ داود خان طی یک کودتای نظامی به کمک عمال روس رویکار آمد ونظام استبدادی اش را جمهوری نامید. او که در دوره ی صدارت اش در وابسته ساختن افغانستان به سوسیال امپریالیزم شوروی نقش بسرایی داشت وتحت حمایت وی حزب خلق تاسیس و انکشاف یافته بود سران حزب خلق رادر کابینه اش وارد نموده وزمینه ی رشد وگسترش بیشتر این حزب را در عرصه های سیاسی ، فرهنگی ونظامی تسریع بخشید. برنامه های انکشافی داود خان با راهبرد های کرملین همخوان بود. در زمان داود وابستگی افغانستان به روسیه بیشتر گردید. سیاست سرکوب واختناق در دوره ی حاکمیت او بر جامعه مستولی بود و با بی رحمی به سرکوب دیگر اندیشان پرداخت. تضاد های پیچیده ی داخلی وعوامل خارجی داود رامتمایل به غرب ساخت. محدودیت ها و پاکسازی نیروهای حزب خلق در دولت وصفوف نیروهای مسلح که در پی آن بعمل آمد زمینه ی سقوط ونابودی داودخان توسط کرملین را، مهیا نمود.

اما کودتای ثور تنها وسعت بخشیدن به نفوذ امپریالیسم روس در افغانستان نبود. کودتای ثور که حزب خلق آنرا «انقلاب ثور» جا می زد، سرکوب مخالفین را شدت بخشید. شعله ای ها (هواداران سازمان جوانان مترقی که برای مبارزه قدرت حاکمه و با الهام از انقلاب چین و مبارزات ضد رویزیونیستی حزب کمونیست چین تحت رهبری مائو تاسیس شده بود) اولین قربانیان این سرکوب ها بودند. هزاران تن از شعله ای ها در سراسر افغانستان توسط سران حزب خلق ربوده شده وبدون محاکمه به جوخه ی اعدام سپرده شدند. رژیم با نظام تک حزبی و اعلام فرمانهای نمایشی هفتگانه روند سلطه ایدئولوژیک رویزیونیزم شوروی را بر افغانستان تسریع نمود. عکس العمل ها وقیامهای خود جوش سراسری مردمان کشور اوضاع را دگرگون نمود و در نتیجه به تاریخ شش جدی ۱۳۵۸ ش ۲۴ دسامبر۱۹۷۸ م قوای تا دندان مسلح سوسیال امپریالیزم شوروی به منظور حفظ منافع و پیشبرد اهداف شان به افغانستان هجوم آورده و آن را تصرف کردند.

سرکوب خونین روشنفکران توسط نظام حاکم مجال تفکر وتعمق را از نیروهای بجامانده ی شعله ای گرفت. این نیروها با عدم درک وشناخت تضادهای داخلی وخارجی با عجله دست به تشکیل سازمانهای متعدد زدند. هیچ یک ازین سازمانها برنامه وهدف روشنی نداشت. آنها بدون تشخیص ودرک تضاد های موجود درافغانستان و جهان و بدون موضیعگیری روشن وشفاف در قبال رویزویونیزم چین وامپریالیزم جهانی راه جنگ ودفاع از میهن را، برگزیدند وتا جایی پیش رفتند که جنگ ومبارزه با اشغالگران برای آنها همه چیز وهدف و رهایی واقعی توده های مردم جایگاهی نیافت. تبلیغات این نیروها روحیه ی استقلال طلبی وآزادیخواهی کاذب در بین روشنفکران کشور را دامن زد، و آنها را تشویق به شرکت در جبهه و یا جبهه هایی می کرد که عملا تحت رهبری نیروهای جهادی و نیروهای وابسته به آمریکا و غرب انجام می گرفت.

امپریالیزم آمریکا و متحدین شان، در تخاصم با بلوک شرق و به خاطر منافع جهانی خود، افغانستان را نیز به مثابه میدان جنگی با بلوک شرق قرار دادند. و با کمک پاکستان و دیگر مرتجعین منطقه به سازماندهی نیروهای مرتجع و عقب مانده بنیادگرای اسلامی پرداخت. تا هم با بلوک شرق بجنگد و هم جنبش کمونیستی و انقلابی کشور را سرکوب کنند و هم مردم کشور را برای دهها سال اسیر جنگ ها و نیروهای واپس گرا نمایند.

با عقب نشینی سوسیال امپریالیزم شوروی از افغانستان رژیم وابسته به آن نیز تاب مقابله در برابر نیروهای ارتجاعی وابسته به غرب را نیاورده وبزودی برچیده شد. اما دولت اسلامی و طالبان که بازهم با کمک آمریکا و پاکستان به قدرت رسید، وضعیت دردناک وشرایط وحشتناکی را در کشور به وجود آورد که به اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱ توسط آمریکا و متحدینش انجامید. اشغال افغانستان اگر چه به بهانه رهایی از دست طالبان صورت گرفت اما در حقیقت باز هم به خاطر منافع جهانی امپریالیستها صورت گرفت. و شرایط امروزی افغانستان شاهدی بر این مدعاست.

اینک مردم افغانستان اسیر دو نیروی واپسگرا یعنی امپریالیستهای اشغالگر و از طرف دیگر بنیادگرایان هستند که هم در قدرت سیاسی کشور حضور دارند، هم نیروی اصلی اپوزیسیون مسلح را تشکیل می دهند.

طالبان از زمانی که توسط اشغالگران از قدرت بیرون رانده شدند، به طور روز افزونی بر قدرت خود افزوده اند. جنگ در افغانستان میان دو نیروی پوسیده متعلق به گذشته همچنان ادامه دارد، و زندگی مردم افغانستان را به جهنمی تبدیل کرده است.

امپریالیستها در نظر دارند که افغانستان را به خاطر موقعیت استراتژیکش به یک منطقه دائم جنگی مبدل کنند. این موقعیت تا زمانیکه نیروهای وابسته به این و یا آن امپریالیست بر سر قدرت باشند ادامه خواهد یافت. مگر اینکه توده های مردم نیروهای اشغالگر را بیرون برانند و نیروهای وابسته به آن را سرنگون کنند و نیروهای بنیادگرای اسلامی را برای همیشه از صحنه پاک کنند. چنین کاری زمانی انجام پذیر است که جنبش توده های مردم علیه این نیروهای واپس گرا تحت رهبری پرولتاریای آگاه یعنی حزب کمونیست انقلابی متکی به سنتزنوین کمونیستی صورت گیرد. نیرویی که تجارب جنبش و بخصوص جنبش کمونیستی افغانستان در چهل سال گذشته را بکار گیرد و نه اینکه دنباله رو طبقات ونیروهای غیر کمونیستی شود. به همین دلیل است که کارگران واقشار زحمتکش کشور به حزب کمونیست انقلابی شان ضرورت اشد دارند. تا توده ها را در سرنگونی دولت ارتجاعی واخراج نیروهای اشغالگر از کشور رهنمون سازد و دولت تحت رهبری پرولتاریا را مستقر سازد. و به بیش از چهل سال اشغالگری، جنگ و مداخلات امپریالیستها و مرتجعین از جمله بنیادگرایی برای همیشه پایان دهند.

 

جمعی از کمونیست های انقلابی- افغانستان

۷ ثور(اردیبهشت) ۱۳۹۷ـ ۲۷ اپریل ۲۰۱۸