گذشت دوسال از حکومت واپسگرا و ارتجاعی طالبان

دو سال است که نیروی واپسگرای طالبان توسط امپریالیزم آمریکا و متحدینش در منطقه بر مسند قدرت در کشور نشانده شده است. در این دو سال مردم ما و بخصوص زنان جامعه بیش از حد تصور مورد ظلم و ستم این نیروی بینادگرای اسلامی قرار گرفته اند.  دو سال به اندازه کافی طولانی است که بتوان بر خصلت ضد مردمی، زن ستیزانه و ماهیت ارتجاعی و وابسته آن پی برد. دو سال به اندازه کافی طولانی است تا به فریبکاری و دغلکاری های امپریالیست ها ی آمریکایی و غربی که تلاش داشتند چهره تغییر یافته و مقبولی از طالبان ارائه دهند و آنرا بر مردم ستم دیده ما تحمیل کنند، پی برد. این دوسال نشان داد که طالبان به مراتب وحشی تر، زن ستیز تر، ضد مردمی تر، وابسته تر و زورگو تر  و حتی پرادعاتر از سابق شده است. طالبان  این خصلت های نوین را مدیون اعتماد، حمایت و پشتیبانی امپریالیست های غربی و شرقی و همچنین مرتجعین رنگارنگ منطقوی است.

اما در نقطه مقابل آن در همین دوسال و به موازات افزایش وحشیگیری و زن ستیزی، ظلم و ستم بر مردم و ملیت های تحت ستم، مخالفت و ضدیت با طالبان افزایش یافته است و پایه های آن بیش از پیش سست  و لرزان  شده و این روند ادامه خواهد یافت. با توجه به چنین شرایطی است که می توانیم نگاه اجمالی به کارنامه طالبان از یک طرف و مهمترین چالشی که با آن در آینده ای نه چندان دور روبرو خواهد بود نظری بیفکنیم.

کارنامه طالبان در دوسالی که گذشت

۱- سیاسی: پروژه مقبول ساختن طالبان توسط امپریالیست های آمریکایی خیلی سریع به شکست انجامید. طالبان طاقت نداشت ماهیت ارتجاعی، وحشیگری، زنستیزی، حذف هر نیروی رقیب و یا مخالف، اذیت و آزار ملیت های غیر پشتون و دین و مذهب غیراز خود را حتی برای مدتی  بروز ندهد. طالبان خیلی سریع خصلت های مشخصه خود را در زمینه های نامبرده زیر پرچم اسلام  ظاهر ساختند. اگر چه می توان گفت طالبان در یک زمینه تغییر کرده است و روابط و مناسبات خود با امپریالیست ها و قدرت های بزرگ را تغییر داده و به صورت آشکارتر و روشنتری در خدمت منافغ آنان قرار گرفته است. با گذشت زمان بیش از پییش روشن می شود که سیاست های طالبان و تحرکاتش در منطقه نه در تضاد با منافع امپریالیست های غرب بلکه درخدمت به منافع استراتیژیک آنها قرار دارد. مهمترین آنها پرورش نیروهای تروریستی، برای بی ثبات کردن کشورهای منطقه  و آماده کردن زمینه برای جنگ های احتمالی می باشد که ممکن است با گسترش جنگ اوکراین در این مناطق دامن زده شود.

۲- امنیت : تبلیغات بسیاری از جانب محافل امپریالیستی دامن زده می شود که طالبان هر مشکلی داشته باشد اما قادر است که برای مردم امنیت بیاورد. این تبلیغات باعث شده که طالبان نیز به تبلیغ این ادعا بپردازد و آنرا جزو دستاوردهای خود بنامد.  اما معلوم نیست که منظور کدام امنیت است. آیا منظور از امنیت، امنیت نیمی از نفوس جامعه یعنی زنان است که از هیچ حق و حقوقی بهرهمند نیستند و بصورت روزمره سرکوب می شوند، سایه تجاوز و قتل  های مرموز پیوسته بالای سر آنها سنگینی می کند و تلاش همه جانبه ای برای حذف کامل آنها از جامعه می شود. یا شاید منظور امنیت ملیت های تحت ستم مانند هزاره ها است که جنگ خونینی علیه آنها صورت گرفته است و کشت و کشتار، بمب ها و حملات انتخاری جان و مال آنان و فرزندانشان را تهدید می کند. یا شاید هم منظور امنیت جوانان پنجشیری باشد که عملا غیر قانونی شده اند و در هر کجا مورد بازخواست و تلاشی قرار می گیرند. و یا منظور امنیت باشنده گان پنجشیر و انداراب وبلخاب... است که عده بسیاری از آنها تیرباران شده و فامیل های آن ها از طفل و سالمند بصورت اجباری از خانه و کاشانه اشان کوچ داده می شوند.  

در دوسال حکومت طالبان بیش از ۱۵۰۰ نفر از باشندگان ملکی کشته و بیش از ۲۰۰۰ نفر زخمی شده اند. صد ها نفر مستقیما تیرباران و یا به قتل رسیده اند و این روند ادامه دارد. به گفته نهاد حقوق بشر "رواداری " در شش ماه گذشته زندانیان با شیوه های مانند لت و کوب، قرار دادن در گرمای شدید، خفه کردن با ریسمان، آب دادن بیش از حد وسپس بستن آلت تناسلی قربانیان، آویزان کردن اشیای سنگین در آلت تناسلی و سپس وادار کردن آنان به راه رفتن، اندختن پلاستیک در سر قربانیان بر ای حبس کردن نفس آنان ، بی خوابی دادن ، خوراندن غذای بیش از حد تند و تلخ و ترساندن با فیرمرمی، نگهداری کردن بازداشت شدگان  در طویله های حیوانات از شیوه های معمول شکنجه در بازداشتگاه های طالبان است". همین نهاد نیز گزارش کرده در شش ماه نخست امسال حداقل ده نفر در زندان های طالب در زیر شکنجه جان باخته اند و دستکم ۲۸۳ نفر به طور هدفمند  و مرموز توسط طالبان یا " افراد ناشناس" کشته شدند که بیشتر قربانیان زنان و مردان معترض به طالبان و حدود ۵۵ نفر از کارمندان ملکی و نظامی دولت پیشین بودند. اینها همه بدون وجود قانونی انجام می گیرد و تازه نام آنرا امنیت می گذارند.

۳-اقتصادی: اخیرا نهادهای امپریالیستی به تعریف و تمجید از کارنامه اقتصادی طالبان پرداخته اند، این در شرایطی است که بیش از هشتاد فیصد از  نفوس کشور از مایحتاج اولیه زندگی محروم هستند، نزدیک به هفتاد فیصد باشندگان به کمک فوری برای بقا نیاز دارند. فقر مردم هر روز بیشتر می شود ، تعداد بیکاران زیادتر می شود. نیمی از نیروی کار یعنی زنان از کل اقتصاد افغانستان حذف شده اند، درآمد خانواده های غیر از طالب و وابستگان به طالب کمتر شده است، درآمدخانواده ای که زنان سرپرست آن هستند به صفر نزدیک تر شده است و طفل هایشان شب ها گرسنه می خوابند. مردم قریه جات و مناطق حاشیه ای طفل های خرد  خود را برای تهیه معاش مابقی فامیل، به مبلغ ناچیزی می فروشند. همان مردمان از روی فقر دختران خردسال خود را به نکاح مردان مسن در می آورند پدیده ای که در همین دوسال اوج بی سابقه ای گرفته است. هزاران جوان و نوجوان عاجز از یافتن کار و شغل نا امید و مایوس از آینده هر روزه مجبور به ترک دیار خود شده و با انواع و اقسام خطرات، جنایت ها و تحقیر ها در مسیر راه،  راهی کشورهای همسایه و یا دیگر کشورها می شوند.

اما به زعم نهادهای اقتصادی و رسانه های امپریالیست های غرب، اقتصاد افغانستان امیدوار کننده و در مسیر ثبات و بهبودی به پیش می رود. این چنین است که نهادهای امپریالیستی با رجوع به آمار واقعی و غیر واقعی از صادرات که فروش منابع و معادن و مواد غذایی مردم است  و یا مالیات که اخاذی از مردم زحمتکش است و یا نرخ تورم و غیره، از اقتصاد طالبان به صورت مستقیم و غیر مستقیم تعریف و تمجید می کنند. اما مهر سکوت را در مورد فقر و گرسنگی، در مورد بیکاری و سطح پایین تولید، در مورد ورشکستگی کسب و کارهای مردم بر لبان خود کوبیده اند. البته بالاترین سکوتشان در مورد حذف زنان یعنی نیمی از جامعه از اقتصاد و تاثیرات مخرب آن بر اقتصاد کشور و آینده آن است.

۴-زنان: فشارها و محدودیت ها علیه زنان از جانب حکومت اسلامی طالبان که مهمترین نشانه و علامت ایدئولوژیک آن ستم و ظلم بالای زنان است غیر قابل پیش بینی نبود و چهره زشت و واقعی و زن ستیزانه خود را خیلی سریع و از همان روزهای اول نشان داد. به گونه ای که فعالترین بخش حکومت طالب در دوسال گذشته وزارت زن ستیزی است که بر آن نام " امر به معروف و نهی از منکر" نهاده اند. حکومت طالب از طریق این وزارتخانه به تدریج اما نه چندان آهسته، زنان را از محیط کار از مکاتب و پوهنتون ، از پارک و خیابان و خلاصه از اجتماع حذف کرده اند و از هر حق انسانی محروم ساخته اند. این بدین معنی است که زنان از اقتصاد نیز بیرون شده اند. هنگامی که نیمی از نیروی کار افغانستان از کار و فعالیت اجتماعی محروم شوند، بدون شک ضربه مهلکی به موقعیت اقتصادی جامعه وارد خواهد آمد. اما بانک جهانی لازم ندیده که به تاثیرات منفی اقتصادی و پراهمیت این سیاست طالبان حتی اشاره ای کند. بدون شک امپریالیست ها از قبل در مورد آنچه بر سر زنان افغانستان خواهد آمد بی اطلاع نبودند. و به احتمال بسیار بخشی از پلان آمریکا نیز بوده است.  بی دلیل نیست که سکوت آمریکا و امپریالیست ها در مورد زنان، برخی افراد و نیروهای متوهم به آمریکا و "جامعه جهانی" و گروههای زنان  را شوکه کرده است. اما هنگامی که از ماهیت امپریالیستی دولت حاکم در آمریکا آگاه باشیم و بررسی دیالکیتکی از شرایط و تحولات اوضاع داشته باشیم می توانیم دلایل این تحولات در افغانستان و سکوت رضایتمند آمریکا از حذف زنان را که به احتمال بسیار بخشی از  پلان و سیاست های نوین آمریکا در منطقه بوده است را دریابیم.  در یابیم که چگونه آمریکا برای منافع خود و بدست آوردن چنین شرایطی با آگاهی و رغبت کامل پایه ای ترین حقوق زنان افغانستان را دودستی به قصابان حقوق زنان سپرده تا سلاخی کنند. بنابراین جایی برای شوکه شدن نیست بلکه تنها راه مبارزه علیه طالبان و حامیان امپریالیستی آنان تحت رهبری یک خط انقلابی پرولتری می باشد.

با این حال نمی توان از دوسال به قدرت رساندن طالبان سخن گفت اما از مبارزه شجاعانه بخش های مختلف زنان در این دوسال سخنی نگفت. مبارزه زنان در دوسال گذشته زینت بخش چهره شهرهای مختلف افغانستان از کابل گرفته تا مزارشریف، بلخ،بدخشان، تخار، هرات و... بوده است. زنان شجاع علیرغم آگاهی بر سرکوب های وحشیانه در مقابل محدودیت ها آرام ننشستند و به اعتراض پرداختند. زنان اگر چه در تعداد محدودی اما اولین گروهی بودند که در مقابل طالبان به اعتراض پرداختند و نهال مبارزه علیه این حکومت واپسگرا و زن ستیز را در دل زمین کاشتند. اما آنچه که خودنمایی می کند، این مبارزات نسبت به همان روز اول تحول بسیاری یافته است هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی. از نظر کمی این مبارزات در تعداد وسیعتر و در شهرهای مختلف و توسط اقشار مختلفی صورت گرفته است. از فعالین حقوق زنان گرفته تا دانشجویان، از متعلمین لیسه ها تا کارمندان اخراج شده و آریشگرها و...در این اعتراضات شرکت کرده اند. هر چند سرکوب وحشیانه تر شده است اما نتوانسته از وسیعتر شدن این مبارزات بکاهد. تعدد اعتراضات و زنان شرکت کننده نشان از عمق مبارزه و خشم زنان از این حکومت دارد. اما جنبه مهمتراین است که این مبارزات از نظر تفکر بر آن نیز تکامل و تحول یافته است که نمونه آنرا می توان در شعار تظاهرات شجاعانه زنان تخار در روز ۲۲ اسد مشاهده کرد. شعارهایی که نشان می دهد، چهره امپریالیسم آمریکا برای بسیاری از زنان افشاء شده است و صریحا اعلام می کنند  " طالب جنایت می کند آمریکا حمایت می کند" و همچنین علاوه بر طالب و آمریکا لابی گرانی که در تلاش هستند تا راه "تعامل" با طالب را به منظور عادی سازی روابط با آن هموارسازند افشا و رسوا می سازند و در نقطه مقابل آن سرنگونی حکومت ارتجاعی و واپسگرای طالب را در پیش می گذارد. این نشانه مهمی از تحول فکری در میان حداقل بخشی از زنان افغانستان است که در تجربه مبارزاتی خود به فریبکاری امپریالیزم آمریکا و متحدینش و همچنین نهادهای مختلف اقتصادی و سیاسی وابسته به آن از جمله سازمان ملل متحد پی برده اند.

به این ترتیب جنبش زنان مهمترین چالش در مقابل حکومت طالب است، چالشی که طالب از عمق وخطر آن درک و فهمی ندارد و تصور می کند با سرکوب بیشتر و محدود کردن بیشتر زنان می تواند این جنبش را بالاخره از بین ببرد. اما جنبش مبارزاتی زنان نیروی خشمگین و سهمگینی است که به آسانی فروکش نخواهد کرد بلکه در سرنگونی طالب سهم ویژه  و پیشتازی را ایفا خواهد نمود. 

دوسال حکومت طالبان و به رسمیت شناختن آن  

علیرغم به قدرت رساندن طالب توسط امپریالیزم آمریکا و متحدینش، بسیاری همچنان بر این تصور می باشند که آنچه مانع به رسمیت شناختن طالب از جانب آمریکا است ، اعمال محدودیت ها بر زنان و دیگر محدودیت ها علیه ملیت های غیر پشتون می باشد. اما واقعیت این است که سیاست های طالب تا زمانی که در قدرت باشد همین است و مهمتر اینکه امپریالیزم آمریکا نیز بر این مسئله آگاه است و فراتر از آن خواستار آن است که طالب چنین رفتار زنستیزانه و ضد مردمی را به پیش برد. چرا که همین ویژگی طالب است که باعث شده آمریکا قدرت را دودسته به آن تحویل دهد. این رفتار و سیاست طالب است که می تواند در خدمت منافع امپریالیستی آمریکا قرار گیرد. این رفتار و سیاست طالب است که می تواند افغانستان را به جولان گاه و محل پرورش گروه های تروریستی بنیادگرا مبدل کند و همین رفتار و سیاست است که می تواند بی ثباتی در منطقه را ایجاد کند و باعث دردسر و مزاحمت ها برای دیگر کشورهای منطقه گردد. به این ترتیب چنین کشمکشی میان طالبان و "جامعه جهانی" بر سر به رسمیت شناختن طالبان ادامه خواهد یافت. در حالیکه تحت عنوان، "کمک های بشر دوستانه" و تعامل با طالبان کمک ها به سوی طالب سرازیر خواهد شد. اما در انظار بین المللی و در ظاهر فاصله با به رسمیت نشناختن طالبان حفظ می شود. آنچه در پس این سیاست بازی های کثیف امپریالیستی و ارتجاعی قرار دارد، آمریکا و یا بعبارت دیگر" جامعه جهانی" مدت هاست که طالب را به رسمیت شناخته است. هنگامی که که کنفرانس دوحه بر سر مسایل افغانستان بدون مشارکت دولت وقت افغانستان یعنی دولت اشرف غنی برگزار شد، آمریکا در واقع طالب را به رسمیت شناخت و در همان زمان جایگزین اشرف غنی نمود. از آن زمان ملاقات ها بصورت خصوصی و در شکل برگزاری کنفرانس های مختلف اسلو، اسلام آباد، دوحه، وین و غیره برگزار شده و کمک ها جریان دارد.

بعد از دو سال حکومت طالب، بیش از پیش روشن شده است که تنها راه نجات مردم افغانستان نه چشم دوختن به "جامعه جهانی" یا امپریالیستها بلکه اتکاء به نیروی خود و مردم خود است. چرا که " جامعه جهانی" یا به عبارت دیگر امپریالیزم خود شریک طالب است. تنها مبارزه توده های مردم تحت رهبری نیروی انقلابی پرولتری قادر است افغانستان را از زنجیره وابستگی و اسارت به امپریالیست ها و مرتجعین منطقوی و نیروی بشدت واپسگرای طالب و انواع بنیاد گرایان نجات دهد و در مسیر رهایی از هر گونه ستم و استثمار به پیش رهنمون سازد. تنها یک نیروی پرولتری است که نقش و اهمیت مبارزاتی زنان و پتانسیل سهمگین و انقلابی آنان را درک می کند. تنها یک نیروی پرولتری است که می تواند محرومیت و فقر طبقات تحتانی و زحمتکش را درک و حس کند و آنان را برای نابودی نیروهای مرتجع و روابط استثماری و عقب مانده کنونی در خدمت به یک  انقلاب واقعی بسیج و سازماندهی کند. به پیش در راه انقلاب پرولتری!

جمعی از کمونیست های انقلابی ـ افغانستان

www.jaka۲۰۲۰.com

ایمیل jaka.af2016@gmail.com: