" نکته : پاکسازی قومی و تولد کشوری به نام اسرائیل" بررسی و نقد اثر ارزشمند  ایلان پاپه

کتاب "پاکسازی قومی فلسطین" نوشته ایلان پاپه اثری است تحقیقی - تاریخی که بریکی از هولناک ترین جنایات تاریخ بشر آنچه که به نکبه معروف است، روشنی می افکند و پیش زمینه های بوجود آمدن آن را مورد بررسی قرار می دهد. ادامه دار بودن این جنایات که امروز همچنان در فلسطین در ابعاد بی سابقه در حال وقوع است بر اهمیت این اثر می افزاید و خواندن آنرا برای یافتن حقایق تاریخی از میان انبوه بی شماری از تحریفات ارتجاعی امپریالیستی الزام آور می کند.

کتاب " پاکسازی قومی فلسطین"  در سال 2006 توسط ایلان پاپه مورخ اسرائیلی الاصل در آن زمان استاد دانشگاه حیفا، پس از سالها تحقیق به نگارش درآمده است. ایلان پاپه به فاصله کوتاهی پس از نگارش این اثر بارها به مرگ تهدید شد و در زیر فشارهای سیاسی و تهدید آمیز مجبور به ترک اسرائیل شد. ایلان پاپه در حال حاضر استاد دانشکده علوم اجتماعی و مطالعات بین الملل و همچنین رئیس مرکز اروپایی مطالعات فلسطین دانشگاه اگزتربریتانیا است. ایلان پاپه علاوه بر تالیف چندین کتاب، در ارتباط با افشاگری علیه جنایات تاریخی صهیونیست ها علیه مردم فلسطین در مصاحبه های گوناگون و سخنرانی در جلسات مختلف شرکت داشته و برای روشن شدن این حقیقت تاریخی تلاش می کند. اهمیت این کتاب علاوه بر تکیه بر حقایق تاریخی در این است که نویسنده آن یهودی الاصل و متولد و بزرگ شده اسرائیل می باشد که کند و کاو و تلاشی ارزشمند از واقعیت های تاریخی در تولید کشوری چون اسرائیل را انجام می دهد و فاقد هر گونه جانبداری مذهبی و قومی است. 

"نکبه : پاکسازی قومی و تولد کشوری به نام اسرائیل" عنوان مقاله ای است که کتاب " پاکسازی قومی فلسطین" ایلان پاپه را مورد بررسی و نقد قرار داده است و اولین بار در 10دسامبر 2007 در "سرویس خبری جهانی برای فتح" به زبان انگلیسی منتشر شد. این نقد و بررسی توسط ما " جمعی از کمونیست های انقلابی" به زبان فارسی ترجمه شده است. این نقد بخوبی مهمترین نکات این کتاب را ارائه و بررسی می کند و به کمبودهای اساسی کتاب نیز اشاره دارد. -  " جمعی از کمونیست های انقلابی"

 

نکبه: پاکسازی قومی و تولد کشوری به نام اسرائیل

روز نکبه، یادآور نقطه عطفی در بیرون راندن گسترده فلسطینی ها از خانه و سرزمین شان است، حدود 250 هزار نفردر ماه های قبل از 15 مه 1948 در زمانی که موجودیت دولت اسرائیل اعلام شد، و 750 هزار نفر دیگر تا پایان همان سال از خانه ها، روستاها، شهرها و سرزمین شان اخراج شدند.

 فلسطینی ها آنچه را که در سال 1947 برای آنها اتفاق افتاد، نکبه می نامند –  که لغت عربی برای فاجعه است. این جنایت را سران صهیونیستی که به دنبال تشکیل کشور اسرائیل در سرزمین فلسطین اما بدون فلسطینیان بودند، رهبری کردند.

در طول نکبه تقریباً یک میلیون فلسطینی (نصف جمعیت آن زمان) به طور وحشیانه ای از سرزمین، روستاها و خانه های خود بیرون انداخته شدند و تنها با اموالی که می توانستند حمل کنند، آنجا را ترک کردند. در بسیاری موارد فلسطینی ها مورد تجاوز قرار گرفتند، شکنجه شدند و به قتل رسیدند. صهیونیست ها برای اینکه  اطمینان حاصل کنند که دیگر فلسطینی‌ها چیزی برای بازگشت ندارند، روستاهای آنها و حتی بسیاری از درختان زیتون و پرتقال را آنچنان با خاک یکسان کردند که بقایای کمی از آنچه وجود داشت، باقی مانده است. هنگامی که نکبه پایان یافت، 31 مورد قتل عام مردم در روستاها و یا مناطق شناسایی و مستند شده  و احتمال اینکه موارد دیگری رخ داده باشد بدون آنکه آثاری از آن باقی مانده باشد و یا اینکه هنوز مستند نشده باشند نیز بسیار است. در این دوران حدود 531 روستا و 11 منطقه شهری از ساکنان خود خالی شدند. ( قابل توجه است که در آن دوران اکثریت جمعیت در روستاها زندگی می کردند).

اسامی روستاها و جاده های عربی سابق به عبری تغییر داده شدند. مساجد باستانی و کلیساهای مسیحی ویران شدند. پارک‌های تفریحی وبازی، جنگل‌های کاج (درختانی که بومی نیستند) و شهرک‌های اسرائیلی بر روی بسیاری از روستاهای قدیمی فلسطین نشانده شدند. همه اینها برای از بین بردن هرگونه شواهد فیزیکی مبنی بر تعلق این سرزمین به فلسطینیان و قطعیت بخشیدن به نکبه بود.

شما تا بحال چند بار در مورد وضعیت فاجعه بار فلسطینیان با حامیان  دولت اسرائیل بحث کرده اید و با این استدلال مواجه شده اید که مشکل اصلی فلسطینیان بودند که شهرک نشینان یهودی را تحمل نمی کردند؟ چند نفر می‌دانند - یا اعتراف می‌کنند - که صهیونیسم از ابتدا برای بیرون راندن دائمی مردم فلسطین از سرزمینشان نقشه ریخته بودند؟ در بسیاری از کشورهای غربی، انکار نکبه به همان اندازه واجب و " ضروری" است که انکار هولوکاست محکوم است. چه شد که چنین اتفاقی رخ داد؟

ایلان پاپه مورخ اسرائیلی و استاد ارشد  دانشگاه حیفا در سال های قبل از 2006 در کتاب خود به نام "پاکسازی قومی فلسطین" که در سال 2006 توسط  وان وُلد (Oneworld) ، آکسفورد انتشار یافت، به بررسی مستند دوره نکبه می پردازد.

نظریه ایلان پاپه این است که نکبه را باید اقدامی برای پاکسازی قومی نامید و نه چیزی کمتر، اقدامی که معمولا توسط قوانین بین المللی به عنوان جنایت علیه بشریت تلقی می شود. نویسنده برای مستند کردن نظریه خود به تعاریف مختلفی در مورد پاکسازی قومی از منابع مختلف رجوع می کند، مثلا « تبدیل کردن منطقه ای از لحاظ قومیتی به منطقه ای یک دست و یا منطقه ای که برای یک دست کردن آن تلاش می شود». او نشان می‌دهد که چگونه کشتار و یا اخراج اجباری ارامنه در ترکیه، توتسی‌ها در رواندا و کروات‌ها و بوسنیایی‌ها در یوگسلاوی سابق شبیه همان کاری است که صهیونیست‌ها در مقیاس وسیع در سال 1948 با فلسطینی‌ها کردند و همچنان در حال ادامه آن می باشند. ایلان پاپه همچنین رابطه ای بین پاکسازی قومی و استعمار، همانطور که در آمریکای شمالی و جنوبی و همچنین آفریقا و استرالیا رخ داد، ترسیم می کند.

تحقیقات ایلان پاپه  برسه پایه اصلی استوار است: مطالب تازه منتشر شده (دردهه 1990) از بایگانی نظامی اسرائیل، دفتر خاطرات دیوید بن گوریون ( از رهبران صهیونیسم در دوران نکبه و قبل از آن – جاکا) که در آن خلاصه بسیاری از جلسات او ثبت شده است، بازخوانی مطالب بایگانی قدیمی از زاویه مفهوم و نظریه  پاکسازی قومی  و استفاده گسترده از آرشیو تاریخ شفاهی فلسطین.

پاپه مختصری از پیشینه تاریخی که به نکبه منتهی شد را شرح می دهد. همچنین چند فصل پایانی کتاب را به  وضعیت امروز فلسطینیان اختصاص داده است. وقایعی که منتهی به نکبه شد را در جدول زمانی بسیار واضحی بصورتی که در زیر آمده ارائه داده است.

اولین شهرک سازی صهیونیست ها در سال 1878 آغاز شد، زمانی که فلسطین، مانند بسیاری از کشورها و یا مناطق خاورمیانه، بخشی از امپراتوری عثمانی بود. در سال 1917و با پایان یافتن جنگ جهانی اول و شکست عثمانی، ارتش بریتانیا وارد فلسطین شد و زمام امور را به دست گرفت. در اواخر همان سال، لرد بالفور بریتانیایی اعلامیه بالفور را صادر کرد که نوید یک " کشور ملی" برای یهودیان در سرزمین فلسطین را می داد، اگرچه طبق اکثر گزارش ها، در آن هنگام یهودیان حداکثر 8 درصد از جمعیت و حتی طبق برخی برآوردها کمتر از آن را تشکیل می دادند.

جامعه ملل (The League of Nations)  "جامعه ملل" نهادی بود که قبل از تشکیل سازمان ملل متحد وجود داشت) – با واگذار کردن اداره فلسطین به بریتانیا در حقیقت به اشغال فلسطین توسط بریتانیا رسمیت بخشید. در سال 1938 نبردهای بزرگی بین یهودیان (مهاجر) و فلسطینی ها در گرفت. بمب های سازمان  نظامی ( تروریستی) صهیونیستها به نام ایرگون،  جان 119 فلسطینی را گرفت. بمب های فلسطینی هشت یهودی را کشت. در سال 1947 بریتانیا به سازمان ملل متحد که به تازگی تأسیس شده بود، اعلام کرد که از طرحی که سازمان ملل متحد برای تقسیم فلسطین به دو کشور تدوین کرده بود، خارج می شود. در دسامبر 1947، صهیونیست ها اخراج دسته جمعی فلسطینیان را آغاز کردند. زمانی که انگلیسی ها در ماه می 1948 از این کشور خارج شدند، صهیونیست ها بلافاصله اعلام استقلال کردند. نکبه تا اوایل سال 1949 ادامه یافت.

کتاب پاپه نشان می‌دهد که چگونه جنبش صهیونیستی از همان ابتدا دارای برنامه‌ریزی دقیقی بوده و آنرا مو به مو به اجرا درآورده است اما برنامه خود را پنهان نگاه داشته و درباره آن همواره دروغ گفته است.  بطور مشخص آنها سرزمین فلسطین را تصرف و جمیعت آنرا از طریق زور و ایجاد رعب و وحشت حذف کرده اند  اما پیوسته آنرا انکار کرده اند. او سیاست‌های اسرائیل علیه اقلیت فلسطینی در داخل اسرائیل و همچنین در کرانه باختری و غزه را در چارچوب تاریخی مناسب خود ارائه می‌کند و درکی واقعی از وضعیتی که فلسطینی‌ها امروز با آن مواجه هستند را نشان می دهد. پاپه تنها به طور مختصر به نقش تئودور هرتزل، بنیانگذار جنبش صهیونیستی در دهه های آخر قرن 19اشاره می کند تا نشان دهد که مفهوم «انتقال» جمعیت بومی تا چه اندازه  ریشه دار است و «مشکل جمعیت شناختی» که از نظر اکثر اسرائیلی ها امروز وجود دارد چگونه  ادامه  همان دیدگاه حذف گرایی (exclusionist ) اولیه صهیونیستی است.

پاپه به نقشه ای اشاره می کند که از سال 1919 وجود داشته و در آن به وضوح اهداف صهیونیست ها برای تصرف کل فلسطین را نشان می دهد. ایدئولوگ‌های هرتزل مسئله را اینگونه بیان کرده اند  که «بیگانگان» در سرزمین تورات مقدس شان زندگی می کنند و منظور از بیگانگان همه غیر یهودی ها بودند، اگرچه بیشتر یهودیان فلسطین پس از دوره روم آنجا را ترک کرده بودند. این نظریه حتی امروز هم  در میان اسرائیلی ها پایه دارد، یک نظرسنجی اخیر نشان می دهد که  68 درصد از یهودیان اسرائیل خواهان آن هستند که شهروندان فلسطینی به طور کل از اسرائیل " انتقال یابند". 

بخش اعظم افشاگری کتاب پاپه مربوط به دیوید بن گوریون، یکی از طراحان،  رهبران و ناظرین  پروژه صهیونیستی و پاکسازی قومی است که آن را به مرحله اجرا گذارد. بن گوریون از اواسط دهه 1920، به عنوان وزیر دفاع غیررسمی (یا وزیر جنگ) کشوری که هنوز به وجود نیامده بود، عمل می کرد و بعد از اعلام تشکیل اسرائیل نخست وزیر آن شد. او دیگر صهیونیست ها را در سطح بین المللی و همچنین محلی حول روش ها و اهداف خود سازماندهی می کرد.

موضوع پاکسازی قومی برای اولین بار در خانه او، با شرکت ترکیبی از شخصیت‌های امنیتی و متخصصان «امور عرب» (یهودیانی که در منطقه بزرگ شده‌ بودند و می‌توانستند به زبان عربی صحبت کنند) مورد بحث قرار گرفت. این ترکیب یک نهاد مشورتی بود که بعد از اعلام تشکیل اسرائیل به دولت های آن مشاوره  می داد،  (پاپه آن را «هیئت مشورتی» نامیده است).  نگرش بن گوریون برای دستیابی به یک کشور صهیونیستی بلندپروازانه و استراتژیک بود. او فکر می‌کرد که تنها با زور می‌توان پیروز شد، اما صهیونیست‌ها باید منتظر لحظه تاریخی و مناسب خود باشند تا بتوانند با واقعیت جمعیت‌شناختی روی زمین (یا به قول بن گوریون) «نظامی» یعنی  وجود جمعیتی بومی که  اکثریت شان غیر یهودی بودند، مقابله کنند. به همین علت هنگامی که در سال 1937 بریتانیا به جامعه یهودی پیشنهاد یک کشور آینده را داد، که  از نظر مقدار درصد آن از سرزمین فلسطین بسیار کمتر ازمقدار زمینی بود که سازمان ملل در سال 1948 به اسرائیل واگذار کرد، او آن را به عنوان آغاز خوبی پذیرفت، زیرا  ایده واگذاری یک کشور به "جامعه یهودی" را رسمی می کرد. اما بن گورین برنامه های بلندپروازانه تری در سر داشت. در سال 1942 بن گوریون علناً ادعای صهیونیسم برای کل فلسطین را اعلام کرد، اما بعداً به این باور رسید که این ادعا واقعی نیست و 80 درصد برای یک کشور اسرائیلی قابل دوام کافی است.

بررسی جمعیت شناختی کامل منطقه

ایلان پاپه در کتاب خود نیز در موردی به یک پروژه استراتژیک مهم که توسط بن گوریون هدایت شد نیز می پردازد - پروژه نقشه برداری از کل فلسطین یا "پروژه روستایی". در این پروژه جزئیات هر روستای فلسطینی با استفاده از عکس‌های هوایی،  ثبت می شد. این جزئیات شامل موارد زیر بود: مسیرهای دسترسی به آن روستا، کیفیت زمین، چشمه‌های آب، منابع اصلی درآمد، ترکیب سیاسی-اجتماعی روستاهای مربوطه و همچنین بررسی گرایش‌های مذهبی، نام کدخداهای ده (رئوسای سنتی روستاها)، روابط هر روستا با روستاهای دیگر، سن تک تک مردان و شاخص «خصومت» نسبت به پروژه صهیونیستی که این شاخص از طریق مشخص کردن افرادی که در شورش 1938 علیه سیاست بریتانیا شرکت داشته وهمچنین از طریق مشخص کردن افرادی  که احتمالا در قتل یهودیان دست داشته اند، اندازه گیری می شد. (شورش 1938 بعد از آن بوقوع پیوست که بریتانیا سیاستی را که اجازه افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین را داده بود، اتخاذ کرد.)

کسانی که در نقشه برداری روستا نقش داشتند درمی یافتند که انباشت عظیمی از چنین  داده هایی تنها یک تمرین جغرافیایی- دانشگاهی صرف نبود. یکی از افرادی که در سال 1940 یکی از این عملیات جمع‌آوری داده‌ها را انجام می داد، سال‌ها بعد چنین به خاطر می‌آورد: «ما باید ساختار اولیه روستاهای عرب را مطالعه می‌کردیم. این به معنای درک از ساختار و بهترین روش حمله به آن بود...اینکه بهترین روش برای نزدیک شدن به روستا آیا از بالا یا ورود به آن از پایین بود. ما باید "عربیست های" خود (یعنی شرق‌شناسانی که شبکه‌ای از جاسوسان را اداره می‌کردند) آموزش می‌دادیم که چگونه با خبرچین‌ها کار کنند.»

ایلان پاپه در کتاب خود یکی دیگر از مشغله های بن گوریون و مشاورانش یعنی  «توازن جمعیتی» میان یهودیان و اعراب در فلسطین را تشریح می کند. در مناطقی که فلسطینی ها اکثریت داشتند برای آنها یک فاجعه محسوب می شد. سیاست عمومی تا آن زمان  ترویج مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین بود. اما یهودیانی که از دهه 1920 به فلسطین نقل مکان کرده بودند، زندگی در مناطق شهری را که یهودیان و فلسطینی ها به تعداد مساوی در آن زندگی می کردند، ترجیح می دادند، در حالی که فلسطینی ها عمدتا در روستاها سکونت داشته و کشت و کار می کردند. صهیونیست ها فهمیده بودند که مهاجرت  به تنهایی نمی تواند وجود اکثریت فلسطینی را جبران کند و استفاده از ابزارهای دیگر ضروری است. بن گوریون در سال 1937 به گروه خود گفته بود که « "واقعیت موجود" یعنی اکثریت جمعیت فلسطینی، باعث می شود که شهرک نشینان یهودی برای تحقق "رویای" خود یعنی یک فلسطین کاملاً یهودی  از زور استفاده کنند.» «ما باید با این واقعیت جدید علیرغم سختی ها و تضادهایش روبرو شویم. توازن جمعیتی موجود توانایی ما برای حفظ حاکمیت یهود را زیر سوال خواهد برد. » «آنها را می توان بصورت فله ای دستگیر یا اخراج کرد. اما بهتر است آنها را اخراج کرد.»

در سال 1947 زمانی که انگلیسی ها تصمیم به خروج از فلسطین گرفتند، موضوع و ادعای صهیونیست ها به سازمان ملل منتقل شد و سازمان ملل نیز مانند انگلیسی ها ادعای صهیونیست ها در مورد فلسطین را پذیرفت و تجزیه فلسطین را بهترین راه حل این مسئله دانست. حتی اگر منطق صهیونیستی پذیرفته می شد، بر طبق تقسیم اراضی بر اساس نسبت جمعیتی بایستی کمتر از 10 درصد سرزمین  به یک کشور یهودی نشین اختصاص می یافت. اما پس از مذاکرات قابل توجه، قطعنامه تقسیم 181 سازمان ملل متحد در نوامبر 1947، 56 درصد از فلسطین را به صهیونیست ها اختصاص داد. در حالی که اورشلیم، به دلیل اهمیت مذهبی آن برای یهودیت، مسیحیت و اسلام، به عنوان یک شهر بین المللی باید نگاهداری می شد. بسیاری از حاصلخیزترین سرزمین ها در بخش صهیونیست ها گنجانده شد. اگرچه بن گوریون دوباره ناامید شد، اما از به رسمیت شناختن بین المللی دولت یهود قدردانی کرد و در عین حال آن بخش از قطعنامه که قلمرو و محدوده های  آن را مشخص می کرد نادیده گرفت. وی اعلام کرد که مرزهای اسرائیل "با زور تعیین خواهند شد و نه با قطعنامه". بن گوریون به طرز ماهرانه‌ای مخالفت جهانی کمی را که با طرح‌های آن‌ها وجود داشت کنار زد. در حالی که صهیونیست ها علناً اعلام کردند که بر این قطعنامه پایبند خواهند بود، در داخل کشور شروع به اجرای نقشه های خود کردند. این نادیده گرفتن مذاکرات «قبل از خشک شدن جوهر» مشخصه مذاکرات بعدی و فعلی اسرائیل شد.

ایلان پاپه در مورد مخالفت رهبران عرب با تجزیه فلسطین  و تحریم مذاکرات سازمان ملل نیز توضیح می دهد. آنها تقسیم سرزمین خود با یک جامعه شهرک نشین مهاجر (که در آن زمان یک سوم جمعیت و تنها 6 درصد زمین را در اختیار داشتند و از مدت ها پیش اعلام کرده بودند که می خواهند فلسطین را عرب زدایی کنند) غیرقانونی و ناعادلانه می دانستند و به همین دلیل  از شرکت در  جلسات مربوط به تقسیم فلسطین خودداری کردند. قطعنامه 181 نگرانی عظیمی برای فلسطینی ها ایجاد کرد. آنها تقابل قریب الوقوع با صهیونیست ها را احساس کردند. کشتار در دسامبر 1947، حتی قبل از خروج بریتانیا از فلسطین آغاز شد.

پاپه ترکیبی از برنامه ریزی دقیق صهیونیست ها همچنین همراه با اجازه ابتکار عمل های "غیرمجاز" به گروه های نظامی تروریستی تر از خود ، مانند ایرگون، گنگ های (افراطی) استرن و پالماچ (واحدهای ویژه کماندویی که پیشگام ساخت شهرک های یهودی نشین بودند) را شرح می دهد. بن گورین با  گروهی از افراد نظامی و غیرنظامی، که شامل برخی از چهره‌های مشهور مانند موشه دایان (رهبر نظامی که در جریان بحران سوئز در سال 1956 رئیس ارتش و در زمان جنگ شش روزه در سال 1967 وزیر دفاع بود) اسحاق رابین (که یک ژنرال بود و سپس دو دور نخست وزیر اسرائیل شد و سرانجام در سال 1995 ترور شد، )  برنامه های مختلفی را برای آماده کردن نیروهای نظامی جامعه یهودی به منظور حمله به فلسطینیان طراحی و رهبری کردند.

طرح ( C نسخه اصلاح شده طرح A و B )  عملیات هایی را که باید اجرا می شد را مشخص می کرد که عبارت بودند از :

کشتن رهبران سیاسی فلسطین و کسانی که از آنها حمایت مالی می کردند.

کشتن فلسطینی هایی که علیه یهودیان اقدام عملی می کردند.

ترور افسران و مقامات فلسطینی.

حمله به روستاهایی که روحیه مبارزاتی بیشتر داشتند و ممکن بود در برابر حملات بعدی ارتش اسرائیل و آسیب رساندن به منابع معیشتی فلسطینیان بایستند.

 

 سپس طرح Dalet دالت (یا طرح D ) طراحی شد، طرحی برای اخراج سیستماتیک و کامل فلسطینیان از سرزمینشان.

 

طرح D عملیات را به شرح زیر توصیف می کند:

«تخریب روستاها (با آتش زدن، منفجر کردن و مین گذاری در آوارهای آنها) به ویژه در آن دسته از مراکز جمعیتی که کنترل آنها به طور مداوم دشوار است. با اجرای عملیات کنترل یا اجرای ترکیبی از دستورالعمل های زیر: محاصره روستاها. گشت و بازرسی داخل آنها و در صورت مقاومت، نابودی نیروهای مسلح و اخراج جمعیت به خارج از مرزهای کشور».

در جریان اجرای طرح  D، رهبران صهیونیست چندان نگران مقاومت فلسطینی ها یا سایر اعراب که ممکن بود به دفاع از آنها بپردازند، نبودند، زیرا مخالفت کشورهای عربی از ته دل نبود و سربازان آنها آموزش و تجهیزات ضعیفی داشتند.

رهبران صهیونیستی بصورت علنی احتمال "هولوکاست دوم" به دست اعراب را علم کرده بودند، اما به طور خصوصی کاملاً آگاه بودند که لفاظی های جنگی کشورهای عربی با آمادگی جدی در صحنه مطابقت ندارد. برخی از سربازان عرب که ابتکار عمل داشتند و شجاعانه برای دفاع از فلسطینیان می جنگیدند، غالباً آنانی بودند که رهبران بی اراده ارتش کشورهای عربی را نادیده می گرفتند. ترس اصلی رهبری رژیم صهیونیستی از ارتش بریتانیا بود. اما ارتش بریتانیا با این که هنوز در فلسطین بود در برابر قتل عام مردم در روستاها حتی زمانی که عرب ها از آنها درخواست می کردند، به ندرت مداخله می کرد.

 

اخراج های دسته جمعی  در دسامبر 1947 در روستاها و شهرهای بزرگتر آغاز شد. آنچه در ادامه می‌آید شرح فشرده‌ای است از کتاب پاپه در مورد آنچه در حیفا زیر چشم نیروهای بریتانیایی‌ رخ داد. صبح روز بعد از قطعنامه سازمان ملل، گروههای نظامی (تروریستی) هاناگا (عمده ترین گروه نظامی صهیونیست ها بود که هسته اصلی  ارتش اسرائیل شد) و گروه ایرگون (نیز از انشعابات اولیه از هاگانا بود که نیز بخشی از ارتش را تشکیل داد، هاناگا تحت رهبری مناخیم بگین بود که در سال های 70 و 80 میلادی نخست وزیر اسرائیل شد) کارزار وحشت علیه 75000 فلسطینی ساکن حیفا را آغاز کردند. شهرک نشینان یهودی که ساکنان آن در دهه 1920 به فلسطین آمده بودند و در تپه های اطراف شهر زندگی می کردند در کنار واحدهای نظامی صهیونیستی در این حملات شرکت داشتند.

تاکتیک های مختلفی استفاده می شد. گلوله ها  و تک تیراندازی به صورت مداوم  بر روی مردم فلسطین می بارید، مخلوط روغن و نفت در جاده ها ریخته و سپس مشتعل می شد، بشکه های پر از مواد منفجره به سمت مناطق فلسطینی سرازیر می شد. هنگامی که فلسطینی ها وحشت زده بیرون می آمدند تا آتش را خاموش کنند، آنها را زیر شلیک رگبار های مسلسل می گرفتند. یهودیانی که خود را فلسطینی جا می زدند ، اتومبیل های پر از مواد منفجره را ظاهرا برای تعمیر به گاراژها می بردند آنگاه اتومبیل ها منفجرمی شدند. در یک کارخانه پالایشگاهی در حیفا، یهودیان و اعراب دوش به دوش هم کار می کردند و سابقه طولانی همبستگی در مبارزه برای شرایط کاری بهتر علیه کارفرمایان انگلیسی خود داشتند. ایرگون که در پرتاب بمب به میان جمعیت عرب تخصص داشت، این کار را در این پالایشگاه انجام داد. کارگران فلسطینی با کشتن 39 کارگر یهودی واکنش نشان دادند که یکی از بدترین و همچنین یکی از آخرین درگیری های تلافی جویانه در آن دوره بود. بعداً واحدهای هاگانا به یکی از محله‌های عرب‌نشین حیفا به نام وادی روشمیه رفتند، مردم را از خانه هایشان بیرون کشیدند و سپس خانه های آنها را منفجر کردند. در حالی که این جنایات در حال رخ دادن  بود، ارتش بریتانیا روی خود را از این جنایات برمی گرداند. دو هفته بعد  افراد گنگ پالماچ به محله حواسا در حیفا رفتند، جایی که حدود 5000 از فقیرترین مردم عرب در شرایط اسفناکی زندگی می کردند. کلبه ها و مدرسه های محلی را منفجر کردند که باعث فرار مردم از آنجا شد. پاپه این واقعه را آغاز رسمی عملیات پاکسازی قومی در بخش شهرنشین فلسطین به حساب می آورد.

در مارس 1948، بن گوریون به مدیر اجرایی آژانس یهود، اظهار داشت: «به اعتقاد من اکثریت توده‌های فلسطینی تقسیم را به عنوان یک واقعیت انجام‌شده می‌پذیرند و معتقد نیستند که امکان غلبه بر آن یا رد آن وجود دارد... اکثریت قاطع آن‌ها نمی خواهند با ما بجنگند».

ارتش  کشورهای عربی از نظر تجهیزات نظامی در سطح  واحدهای مخفی نظامی مجهز صهیونیستی که از بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی و چکسلواکی تسلیحات دریافت کرده بودند، نبودند. نیروهای نامنظم عرب برای کاروان های اسرائیلی کمین می گذاردند اما از حمله به شهرک نشین ها خودداری می کردند. "هیئت مشورتی" به این نتیجه رسید که اعمال تلافی جویانه بی رحمانه کافی نیست و باید به اقدامات شدیدتر دست زد.

بن گوریون از تلاش‌های جهان عرب برای نجات فلسطینی‌ها استفاده کرد تا عامل ترسی را در میان جامعه یهودی ایجاد کند و با دقت به آن دمید تا جایی که بتواند بر مخالفت‌هایی که این تاکتیک‌ها ممکن بود با آن روبرو شوند ، غلبه کند. «امنیت» دولت یهود (در آن زمان همانطور که هنوز هم هست) به ترسی غالب تبدیل شد که به بسیاری از اسرائیلی‌ها و همچنین بسیاری در خارج از کشور اجازه داد تا چشمان خود را برروی اعمال و نقشه های رهبری رژیم صهیونیستی ببندند.

تا مارس 1948، رهبری رژیم صهیونیستی اقدامات خود را به مثابه اعمال تلافی جویانه علیه اقدامات خصمانه اعراب نشان داده و ظاهرسازی می کردند. از آن زمان یعنی، دو ماه قبل از خروج انگلیسی ها، صهیونیست ها آشکارا اعلام کردند که آنها کل سرزمین را تصرف خواهند کرد و جمعیت بومی را به زور بیرون خواهند انداخت. وقتی انگلیسی ها در ماه مه منطقه را ترک کردند، صهیونیست ها کشور خود را اعلام کردند. آنها به طور رسمی توسط ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به رسمیت شناخته شدند. اخراج بی رحمانه به سرعت بالا گرفت و کلمه تلافی دیگر برای توصیف آنچه نیروهای نظامی اسرائیل انجام می دادند بکاربرده نمی شد. بن گوریون گفت: "هر حمله باید با اشغال، تخریب و اخراج پایان یابد." دیگر نیازی نبود میان «بیگناه» و «مجرم» تمایزی قایل شد. حملات پیشگیرانه و آسیب های قطعی قابل قبول و ضروری شد.

واقعه دیر یاسین

دیریاسین بر فراز تپه ای در غرب اورشلیم، واقع است. کشتار دیریاسین در سراسر جهان شناخته شده است، اما ضروری است که در اینجا نیز به آن اشاره کنیم، زیرا انعکاسی است از ماهیت سیستماتیک طرح D  که در صدها روستا در سراسر فلسطین به اجرا گذارده شد. پاپه توضیح می‌دهد که چگونه در 9 آوریل 1948، سربازان یهودی به این روستا حمله کردند و خانه‌ها را با گلوله‌های رگبار مسلسل پوشانده و بسیاری را به قتل رساندند.» سپس بقیه  روستاییانی را که زنده مانده بودند را در یک مکان جمع‌آوری کرده و خونسردانه به قتل رساندند، اجساد آنها مورد اذیت و آزارو سوء استفاده  قرار گرفت در حالیکه به تعدادی از زنان  تجاوز کردند و سپس آنان را به قتل رساندند.

«فهیم زیدان، که در آن زمان دوازده ساله بود، به خاطر می آورد که چگونه خانواده اش را در مقابل چشمان خود به قتل رساندند: «آنها ما را یکی پس از دیگری بیرون آوردند. به پیرمردی شلیک کردند و وقتی یکی از دخترانش گریه کرد، او نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفت. سپس برادرم محمد را صدا زدند و در مقابل ما به او شلیک کردند و وقتی مادرم فریاد زد و روی او افتاد - خواهر کوچکم هدره در بغلش بود و هنوز به او شیر می داد – به او نیز شلیک کردند.

خود زیدان نیز مورد اصابت گلوله سربازان یهودی قرار گرفت. او در صف کودکانی ایستاده بود که سربازان در مقابل یک دیوار ردیف کرده بودند، و قبل از رفتن برای خنده  رگباری از گلوله را نصیب آنان کردند او خوش شانس بود که از زخم هایش جان سالم به در برد»

وقتی آنها وارد هر روستایی می شدند ، همه چیز را ویران می کردند، ساکنین را جمع می کردند و تصمیم می گرفتند که چه کسی کشته شود و چه کسی زنده بماند. افسران اطلاعاتی در محل به افسران نظامی در این تصمیم کمک می کردند. افسران اطلاعاتی با کمک جاسوسان محلی (جاسوسان مخفی) افراد مختلف را به افسر اصلی اطلاعاتی نشان می دادند.

امروز اسرائیل و فلسطینیان

در نتیجه نکبه، اکنون تقریباً 4.5 میلیون فلسطینی در سراسر جهان پراکنده اند، علاوه بر آن 1.4 میلیون نفر تحت اشغال نظامی اسرائیل در کرانه باختری و 1.3 میلیون نفر در غزه ( آمارها مربوط به سال 2006  زمانی که کتاب ایلان پاپه انتشار یافت است.)  نواری صحرایی و سابقا کم جمعیت که اکنون پر از جمعیت،  کمپ ها و شهرک های پناهندگان است. حدود 1.5 میلیون فلسطینی همچنان در خود اسرائیل به عنوان شهروند درجه دوم زندگی می کنند. جمعیت یهودیان اسرائیل تقریباً 5.5 میلیون نفر است. دولت صهیونیستی اکنون حدود 78 درصد از فلسطین تاریخی را تشکیل می دهد، بدون احتساب تعداد روزافزون شهرک های اسرائیلی در کرانه باختری. این کشور مشابهی در جهان ندارد - دولتی که از زمان پیدایش خود آگاهانه برای تنها یک قوم، یک فرهنگ، بر مبنای مذهب و بدون تعیین مرزی واقعا دائمی ساخته شده باشد.

استدلال پاپه مبنی بر اینکه نکبه یک اقدام پاکسازی قومی بود قانع کننده است. جغرافیای انسانی و فیزیکی فلسطین توسط صهیونیست ها تغییر یافت. این تغییر برمبنای طرح مجازات گرانه  آگاهانه ای بود که به منظورپاک کردن تاریخ و فرهنگ فلسطین و در نتیجه انکار هرگونه ادعایی که فلسطینیان در آینده ممکن است در مورد سرزمین خود داشته باشند، صورت گرفت. در طول سال های پس از نکبه، ماشین کشتار یعنی ارتش اسرائیل به کار کثیف خود ادامه داده است. پاپه از این جنایات  موارد زیر را فهرست می کند:

 کشتار کفار قاسیم در اکتبر 1956،   نیروهای اسرائیلی 49 روستایی را که از مزارع خود بازمی گشتند قتل عام کردند - کشتار قبی یه در دهه 1950- کشتار ساموآ در دهه 1960- کشتار در روستاهای جلیل در سال 1976- کشتاراردوگاه پناهندگان صبرا و شتیلا در لبنان در سال 1982- کشتار کفار قنا در سال 1999- کشتار وادی آرا در سال 2000 - کشتار کمپ پناهندگان جنین در سال 2002. پایانی بر کشتار فلسطینیان توسط اسرائیل وجود ندارد.

پاپه کتاب خود را با این امید به پایان می‌رساند که (مردم) اسرائیلی‌ها از دیدگاه تحریف شده به قصد تلافی کردن بیدار شوند، نژادپرستی و تعصب مذهبی را کنار بگذارند و با حقیقتی که در این کتاب به تصویر کشیده شده است بیدار شوند.

او فکر می‌کند که نپذیرفتن حق بازگشت فلسطینی‌ها به مانند آن است که از "آپارتاید سفید پوستان"  مکررا دفاع شود تا اینکه قلعه ای به نام اسرائیل حفظ شود. او می گوید که فلسطینی ها و یهودیان قبل از نکبه به صورت مسالمت آمیز همزیستی داشتند و حتی اکنون نیز بسیاری از آنها پیوندهای اجتماعی قوی دارند که نشان می دهد دو ملت می توانند در هماهنگی زندگی کنند. او خواستار  تغییر و تحول یافتن اسرائیل به یک کشور سکولار و دموکراتیک است.

کتاب پاپه خود را درگیر  نقش مرکزی  اسرائیل که مبدل به پایگاهی برای منافع امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه شده است، نمی کند. بدون حمایت نظامی و سیاسی دولت ایالات متحده و حمایت مالی بی‌ بدیلی که برای جامعه اسرائیل و شیوه زندگی آن اهمیت دارد (سه میلیارد دلار در سال کمک دولت ایالات متحده، همراه با بودجه خصوصی تشویق شده رسمی)، اسراییل حتی اگر می توانست وجود داشته باشد - نمی توانست آن چیزی که  امروز است، باشد. با این وجود، این کتاب به دلیل دقت تاریخی و یادآوری واضح تراژدی نکبه ارزش خواندن دارد.

جمعی از کمونیست های انقلابی ـ ایران

جمعی از کمونیست های انقلابی ـ افغانستان

2 جدی- دیماه 1402

  سایت     jaka2020.com