فرانسه: مرکز مبارزه علیه نئولیبرالیسم در اروپا

از آغاز سال نومیلادی، فرانسه به میدان مبارزات عظیم طبقات محروم جامعه و حمایت همه مردم از آن مبدل گشته. این تظاهرات در برخی از روزها به چندین میلیون نفررسیده است. این مبارزات کماکان ادامه دارد. بیش از۸۰ درصد مردم فرانسه از این اعتراضات حمایت میکنند. می توان گفت که کلیه اقشار کارگری از جمله کارگران بنادر ، حمل و نقل، انرژی، پاکبانان در سطح شهر  و همچنین کارگران و کارکنان بیمارستانها،پرستاران، معلمان و حتی نوجوانان مدارس و ... در این مبارزات در گیرند. آتش مبارزه بعد از تاریکی هوا در بسیاری از مناطق بیشتر زبانه می کشد و حرارت بیشتری به آن می بخشد.

مبارزات شجاعانه کنونی طبقات محروم در فرانسه به اتحادی عظیم در میان مردم وایجاد شکاف در بین قدرت سیاسی حاکم دامن زده است. شکافها حتی به دستگاه پلیس نیز گسترش یافته است. شورشهای زحمتکشان در شهرهای مختلف فرانسه «زندگی عادی» را بهم زده است. اعتصاب پاکبانان در مدت چند روز باعث انباشته شدن بیش از صد هزار تُن زباله در پاریس گشت. صادرات و واردات از حالت عادی خارج شد. دانشجویان و دانش آموزان جوان و بویژه دختران در دهها دانشگاه با سنگربندی به اعتراضات پیوستند. دانشجویان برای پیوستن مدارس به اعتراضات که تعدادشان به صدها می رسید به کمک دانش آموزان شتافتند.

روز پنج شنبه ۳۰ مارس بیش از ۱۶۵ تظاهرات همزمان در سراسر فرانسه بوقوع پیوست وبیش از ۳ و نیم میلیون نفر در آن شرکت کردند. جوانان، زنان، مهاجرین، کارگران، معلمان و پرستاران ... متحدانه سرود انتر ناسیونال خوانده و از تجارب جنبش دانشجوئی سالهای۱۹۶۸ سخن  گفتند. آنها مراکزنمادین و نهادهای ارتجاع را مورد هجوم قرار داده و به آتش می کشیدند.  شب ٦ آوریل رستوران ماكرون آتش زده شد. مردم او را "شاه و هيتلر " ناميده اند. سیاست سرکوب پلیس با ورود جوانان بمراتب خشونت آمیز تر شد. صدها نفر زخمی شده و جواب پرتاب گاز اشک آور و آب فشاری با آتش خشم معترضین جواب داده می شد.

در این مبارزات تاکنون بیش ازهزار نفر دستگیر و زخمی شده اند. دولت جوانان وچپی ها را اراذل و اوباش خطاب کرده و مسبب خرابکاریها دانسته است. تضاد مردم با نمایندگان طبقات حاکمه به حدی است که نمایندگان پارلمانها و مقامات بالای دولتی به علت خطر جانی از دولت تقاضای حفاظت نموده اند. همچنین به خاطر وجود اعتراضات سفر رسمی پادشاه انگستان به فرانسه لغو شده است.

دلایل اقتصادی و نقش نیروهای مختلف :

اما چرا بار دیگر فرانسه، بویژه پاریس به مرکز مبارزات در اروپا بدل گشته است؟ چرا طبقات تحتانی، جوانان وبخصوص زنان در این مبارزات نقش فعال و پررنگی دارند.

اگر چه در بیشتر گزارشات دلیل و عامل مبارزات فرانسه، افزودن ۲ سال به سن بازنشستگی عنوان می شود که با مخالفت و مقاومت شجاعانه مردم روبرو شده است.اما موضوع بسیار فراتر از آن است. مردم در واقع  بعلت فشارهای عظیم زندگی و سیاستهای ارتجاعی کل سیستم به خیابان آمده اند. اگر چه زور آزمائی دو طرف حول مسئله بالا بردن سن بازنشستگی گره خورده است. همانگونه که مبارزات در جامعه ایران- بویژه زنان - حول  قتل ژینا و حجاب اجباری گره خورد. اگر چه حجاب مسئله مهمی است اما مبارزات جامعه حول  مسایلی فراتر از آن دور می زند.  این واقعیت در فرانسه را می توان از زبان برخی از معترضین دریافت.

یک جوان می گوید که :  " رای ما فاقد هر گونه ارزشی است. این خشم از بین رفتنی نیست، مسئله فراتر از بازنشستگی است .  ماری یک زن سالمند می گوید که « میلیونها نفردرخیابانیم ، اما کسی صدای ما رانمی شنود. فقط با زبان خشونت می توان با ماکرون صحبت کرد».از سایت " میدیا پارت"

 رومان - دانشجوی۲۱ ساله : «اعتراض ما به کل سیاستهای دولت است». یک دانش آموز می گوید «این حکومت، حکومت پولدار ها، مدیران ارشد و میلیونرهاست ».

 کارگری در یک سخنرانی در ساختمان اشغال شده "بلک راک" در ۶ آوریل گفت: «در این کشور پول فراوان است، فقط باید آن را از گلوی آنها بیرون کشید». به نقل از یک گزارش ویدیویی خبرنگار مستقل کلمان لانونت.

 بر اساس یک نظر سنجی، اکثریت قریب به اتفاق مردم حکومت را«« فاسد که فقط از منافع خودی ها حفاظت می کند» می دانند.

بیش از ۴۰ سال است که دولت فرانسه جهت محدود تر کردن «رفاه اجتماعی و حقوق بازنشستگی »به حقوق کارگران چنگ اندازی می کند. دولت های قبلی از جمله ژاک شیراک و نخست وزیرش آلن ژوپه، و همچنین نیکلا سرکوزی تلاش بسیاری برای کاهش فزاینده رفاه اجتماعی و کاهش حقوق کارگران انجام داده اند، و حتی سن بازنشستگی به ۶۲ سال افزایش یافته و به همراه آن بسیاری از حقوق ومزایای کارگران و بسیاری از کمک های اجتماعی طبقات تحتانی ، زنان و سالمندان را کاهش داده اند. اما این کاهش ها طبقه حاکمه فرانسه را راضی نکرده است و خود را عقب تر از تحولات نئولیبرالی در مقایسه با بقیه کشورهای اروپایی از جمله انگلستان و حتی آلمان می داند. ماکرون در کارزار دومین دوره ریاست جمهوری خود به طبقه حاکمه قول تغییرات همه جانبه ای را در سیستم «رفاه و مدل اجتماعی » بهمراه کم کردن مالیاتها بویژه برای کمپانیهای بزرگ داد. این پروسه ها از سال ۲۰۱۷ آغازگشت، اما پاندمی کرونا، سکته ای در تشدید رفرمها و ریاضت کشی ایجاد نمود.  ماکرون میدانست لایحه پیشنهادی او در مجلس رأی اکثریت را نخواهد آورد و مجبور شد از اختیارات ویژه استفاده نماید و آن را بدون رأی گیری به تصویب برساند. این حرکت خشم مردم فرانسه را بیش از پیش برانگیخت و آنها را برای مبارزه مصمم تر ساخت.

سیاست دولت سیاست خصوصی سازی هر چه بیشتر از جمله خصوصی سازی بیمه بازنشستگی و کنار کشیدن خود از هر مسئولیتی نسبت به جامعه است. مردم به همین دلیل به  دفتر مرکزی کمپانی «بلک راک» حمله کردند. "بلک راک" بزرگترین نهاد مدیریت مالی جهان است  که در عرصه بیمه خصوصی هم فعالیت دارد و کل سرمایه تحت کنترل آن بیش از ۸.۶ تریلیون دلار است.

امپریالیسم فرانسه جهت جوابگویی به نیاز استراتژیک خود و گوشت دم توپ کردن میلیونها جوان در تلاش است خدمت سربازی را نیز اجباری نماید.جوانان بدرستی با شورشهای خود دولت را فعلاً مجبورکرده اند از اجرای آن عقب نشینی کند. یکی از مشاورین دولت اعلام نمود که طرح مسئله سربازی اجباری در شرایط انفجاری، بسیار اشتباه بود. جهان سرمایه داری با بحران عظیمی روبروست. فشارهای بحران جهت کشیدن عصاره جان مردم و قربانی نمودن آنان در جنگهای کنونی و آینده نمی تواند بدون پاسخ بماند. شورشهای زحمتکشان فرانسه و بویژه جوانان عاصی واکنشی است به این شرایط و بخشی است از تدارک نبردهای عظیم تری که در پیش است.

در صورت تغییرات درسن بازنشستگی در واقع عمده فشار بروی تحتانی ترین ها و زنان جامعه خواهد بود. فرزندان خانواده های فقیر که قبل از ۱۸ سالگی وارد بازار کار می گردند مجبورند چند سال بیشتر کار کنند. بسیاری از کارهای سنگین توسط این بخش از جامعه صورت می پذیرد و انجام آن در سنین بالا بسیار مشکل و پر خطراست. براساس آمار سال ۲۰۲۲ زنان ۲۲ درصد کمتر از مردان حقوق دریافت می کنند. همزمان بعلت بالا بودن درصد طلاق (۵۵ درصد) و نگهداری از فرزندان یا سالمندان خانواده و یا بارداری مجبورند برای مدت طولانی نیمه وقت کار کنند. ۳۰ درصد زنان در فرانسه نیمه وقت کار می کنند. ۴۰ درصد زنان قبل از اتمام ٤٣ سال کار بعلت فرسودگى جسمى خود را بازنشسته کرده و بخش کمتری از حقوق بازنشستگی را دریافت میکنند. هرچند حقوق بازنشستگی کامل هم كه قرار است ۱۲۰۰یوروباشد، در دوران بالا رفتن مخارج زندگی، خود کفاف زندگی فقیرانه را نیز از مردم سلب کرده است.

  دولت در مورد طرح بازنشستگی دو بهانه آورده یکی مقابله با کمبود نیروی کار  ودیگر اینکه  با توجه به کسری بودجه می گوید امکان پرداخت حقوق کل بازنشستگان را ندارد. اما فرانسه با کمبود نیروی کار روبرو نیست و کلی نیروی بیکار دارد. رقم بیکاری در فرانسه دو برابر و نیم  آلمان و از انگلستان نیز تعداد بیکارانش بیشتر است. منظورش از کمبود نیروی کار، کمبود نیروی بیگاری است. از طرف دیگر کل مبلغی که به بازنشستگان پرداخت می شود معادل ۱۶ میلیارد دلار است که در مقابل  کسری بودجه دولت فرانسه  که در حدود ۳۴۰ میلیارد یوروست مبلغ ناچیزی را تشکیل می دهد. آنچه که باعث این کسری بودجه می شود نه حقوق بازنشستگی و یا حقوق کارگران و زحمتکشان جامعه بلکه رقم بالای بودجه های نظامی ، تخفیفها ومزایای هنگفت مالیاتی برای ثروتمندان است. از همه مهمتر شرکت در جنگ اوکراین و همچنین دیگر مخارج نظامی و دفاعی و غیره بخش عظیمی از در آمد امپریالیسم فرانسه می خورد. هزینه های این جنگ  به همراه دیگر امتیازات برای ثروتمندان بر دوش زحمتکشان جامعه سنگینی می کند. ۱۰ درصد جمعیت فرانسه صاحب بیش از ۸۰ درصد کل ثروت جامعه اند. اما دولت می خواهد که  این شکاف عظیم  بازهم افزایش یابد. فرانسه برای قابلیت رقابت با بقیه کشورهای امپریالیستی مجبور است که از سیاست های اقتصادی نئولیبرالی پیروی کند. این سیاست یعنی کم کردن هر چه بیشتر مزایا و حقوق کارگران و زحمتکشان و افزودن هر چه بیشتر بر مزایا و وحقوق طبقه مرفه وحاکمه جامعه و در نهایت به معنی استثمار شدیدتر طبقه محروم جامعه است. اما این سياستها در خود و بدون ارتباط با مسائلی بمراتب عظیم تر قابل بررسی نیستند. سیاستهای جهانی سرمایه داری، از گلوبالیزاسیون و نئوليبراليسم گرفته تا تحمیل ریاضت کشيها در پرتو آنارشى تولید سرمایه داری امپریالیستی که جهان را به قطبها و قدرتهای عظیم امپریالیستی وبه رقابت با یکدیگر کشانده، نیروی اساسی محرکه ای است که توده های عظیمی را در ابعاد وسیعتر در نقاط مختلف جهان جهت مبارزه با این نظام به خیابانها پرتاب نموده است. کارگران ‌و زحمتکشان فرانسه در این راهپیمایی تاریخی سهم بسزائی داشته اند.

نقش سندیکاهای  کارگری

 این دور از مبارزات در فرانسه با فراخوان سندیکاهای کارگری «CGT» شروع شد. اما واقعیت این است که سندیکاهای کارگری خود بخشی از مشکل اند، تاریخ نشان داده که در حساس ترین شرایط با دولت سازش می کنند همانند سال ۶۸. و یا مبارزات در اوایل دهه این قرن که بخشهایی از سندیکاها با دولت سازش کردند و باعث شد که دولت بتواند بخش های مهمی از طرح خود را بعد از کلی مبارزه مردم به کرسی بنشاند. سندیکاها اینبار مجبور شدند فراخوان اعتصاب را بدهند زیرا تحت فشار کارگران بودند و می دانستند که اگر فراخوان ندهند درمیان کارگران منزوی خواهند شد. همچنین تلاش نمودند تا مبارزات را بسیار مسالمت آمیزبه پیش ببرند و تنها محدود به سن بازنشستگی کنند. اما بخش های رادیکال تظاهرکنندگان به مبارزات تا نیمه های شب ادامه داده  و خواسته هایشان از این محدوده فراتر رفته است. برخورد پلیس با تظاهر کنندن گان بسیار خشن بوده و این خشونت بعد از تاریکی هوا بسیار بیشتر می شود، بطوری که انتقاد و اعتراض بسیاری را برانگیخته است.سندیکاهای دست راستی «کارگری»خود را از مبارزات شبانه دورمی سازند.ارتجاع امپریالیستی فرانس ه تا زمانی که رهبریسندیکاها بر این جنبش اعمال میشد، خیالش آسوده بود. اما چندی نگذشت  که نیروهای جوان، رادیکال و پرانرژی به صفوف تظاهرات پیوستند.

نقش نیروهای فاشیست و راست افراطی:

فاشیستهای هوادار  اَن - مری لوپن با شرکت در تظاهراتها تلاش  دارند به چهره واقعی و الهام بخش آن ضربه زنند.

حزب فاشیستهای فرانسه هم در پارلمان و هم در خیابان به کمک نظام حاکم شتافتند. آنها در پارلمان حاضر به شرکت در طرح لایحه عدم اعتماد به حکومت نگشتند، چرا که در اوضاع بحرانی کنونی می توانست چاشنی وقوع پروسه های دیگر گردد. نیروهای این جریان در خیابانها به نوشتن شعارهایی با مضمون یهودی-ستیزی مثلا  دفاع از قتل عام یهودیان در جنگ دوم جهانی و حمله به کسانی که در گذشته به آنها کمک کرده اند، تلاش می کنند که به وجهه و صفوف مبارزین ضربه بزنند. آنها همچنین به طرح مسایل فرعی و بی ربط مثل  ضدیت با واکسیناسیون کرونا تلاش می کنند که موضوع اساسی اعتراضات را منحرف کنند. آنها همچنین تا آنجا پیش رفته که به انتشار نامه یکی از ژنرالهای فاشیست "بازنشسته" فرانسه پرداختند که گفته بود باید از ارتش و سلاح برای سرکوب پناهجویان استفاده کرد.

 

اما علیرغم نیروهای سازشکار و همچنین نیروهای فاشیست، جو غالب مبارزات در خیابان های پاریس و دیگر شهرها مبارزات رادیکال و عادلانه ای است که همراه با جنگ های خیابانی با پلیس و خواندن سرود انترناسیونال به پیش می رود. مبارزاتی که یاد آور وقایع تاریخی مهمی است که تا بحال دوبار فرانسه و جهان را تکان داده است. یکی خاطره کمون پاریس و نبرد کموناردها  هنگامی که اولین دیکتاتوری پرولتاریا در سال ۱۸۷۱ با قیام مسلحانه در پاریس برپا شد و پرچم سرخ بربام پاریس به اهتزاز در آمد و تجربه وافتخار پرارزشی را برای پرولتاریای جهانی کسب کرد که باعث شد رهبران پرولتاریا به درک عمیقتری از دولت و علم تغیير جهان دست یابند و لزوم نابودی قهری دولت طبقه استثماری را در دستور کار گذارند. دیگری مبارزه ماه مه ۱۹۶۸است که تحت رهبری دانشجویان و جوانانی که از انقلاب فرهنگی پرولتاریایی چین  تحت رهبری مائوتسه دون الهام گرفته بودند، آغاز شد و اروپا را به لرزه درآورد. اتحادیه های کارگری در ابتدا ساکت ماندند و به این مبارزات نپیوستند اما تحت فشار کارگران مجبور شدند که از این مبارزات دفاع کنند و فراخوان اعتصاب دهند که باعث یک پیوند فراموش نشدنی میان کارگران و دانشجویان  و جوانان رادیکال شد. این مبارزات عظیم که همزمان با جنبش رهایی بخش مسلحانه مردم ویتنام ... همراه بود، باعث تغییر کیفی در مبارزات ضد جنگ اشغالگرانه و مستعمراتی امپریالیستها بویژه آمریکا گشت و دولت فرانسه را تا آستانه سقوط به پیش برد. این دو مبارزه بزرگ واهمه و ترس بسیاری در دل طبقه حاکمه بورژوازی فرانسه و اروپا انداخته است. هر بار که مباررزات رادیکال در فرانسه بالا می گیرد بورژوازی دیگر کشورها برغم رقابت ها میان خود به تکاپو می افتند تا فرانسه را از مخمصه ای که می تواند دامن همه اشان را بگیرد برهانند.

به هر حال رادیکالتر شدن این مبارزات شرایط را برای شکل گیری و متحدشدن نیروهای پیشرو بیشتر فراهم خواهد ساخت. باشد که کموناردهای نسل نوین بپا خیزند و بار دیگر پرچم سرخ پرولتاریای بین المللی را در یکی از مراکز مهم ارتجاع جهانی به اهتزاز در آورند. اگر چه علیرغم مبارزات رادیکال و شجاعانه ای که طبقات و اقشارمختلف فرانسه به پیش می برند، از رهبری یک نیروی کمونیستی انقلابی محروم است و این مبارزات شجاعانه  علیرغم اینکه  ممکن است به عقب نشینی ارتجاع و پیروزی مقطعی بیانجامد اما این ارتجاع بار دیگر و در فرصتی دیگر بازهم برای محدود کردن حقوق مردم دست به کار خواهد شد. همانگونه که در ۴۰ سال گذشته بارها این حملات را برنامه ریزی کرده است. برای رهایی واقعی،  پرولتاریای آگاه باید به خط کمونیستی و انقلابی که بر اساس تجارب و دستاوردهای انقلابات پیروزمند و ناکامی ها و شکست های آنان است مسلح شود. مبارزه را در مسیر یک انقلاب پرولتری رهنمون سازد تا مبارزات شجاعانه کنونی به پیش جهش کرده و دستاورهایی برای رسیدن به پیروزی نهایی را به کف آورد. پرولتاریای آگاه فرانسه می تواند بار دیگر پیروزی و دستاوردی تاریخی را رقم زند. در چنین شرایطی و به منظور جهت یافتن مبارزات طبقات محروم فرانسه در مسیر یک انقلاب پرولتری و خدمت به اتحاد پرولتاریا و زحمتکشان جهان، دفاع  همه مردم مبارز و آگاه  از مبارزات زحمتکشان و طبقات واقشار محروم جامعه فرانسه یک وظیفه مبرم است.

جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

۲۱ فروردین  ۱۴۰۲(۱۰ آوریل ۲۰۲۳)

آدرس سایت : jaka۲۰۲۰.com