حمله شیمیایی به دختران دانش آموز حمله ای فراتر از انتقام

اگر چه حمله جنایتکارانه و تروریستی به مدارس دخترانه را بسیاری بدرستی انتقام  نیروهای مرتجع حکومتی از خیزش زن زندگی آزادی در کل و بخصوص مبارزات دختران نوجوان مدرسه ای در خیزش انقلابی ارزیابی کرده اند اما در واقع بسیار فراتر از آن است. این انتقامی است که ابعاد بسیار گسترده تری از خط و نشان کشیدن و یا ترساندن خانواده ها از سلامت و امنیت فرزندانشان در بردارد. این حملات بی رابطه با مسمومیت غذایی دانشجویان درماه های گذشته در چند دانشگاه نیست. این حملات بی ارتباط با بستن خوابگاه دانشجویان دختر و تعطیل کلاس های حضوری و تلاش برای مجازی کردن آنها  نیست. همه شواهد حاکی از آن است که دست هایی مرموز و فراتر از یک گروه در کاراست. این  یورشی همه جانبه علیه نقش زنان در جامعه در شرایط کنونی  است که از ضربه زدن به آموزش دختران در مدرسه آغاز شده  و کمپینی است گسترده علیه زنان و طالبانی کردن جامعه. از این نظر اهدافی استراتژیک را در بر دارد.

این حملات با گازشیمیایی که به نظر از گازهای متعدد با ترکیبات مختلف است  در ابتدا از هنرستان فنی نور در شهر قم آغاز شد و به تدریج به شهرهای دیگر از جمله تهران، اردبیل، بروجرد، ساری، کرمانشاه، اصفهان، چهارمحال بختیاری و حداقل به 15  شهر تا کنون کشانده شده است. در حال حاضر مسمومیت ناشی از این گازها چنانچه به آمارهای داده شده اتکاء کنیم بیش از 1000 دانش آموز را در بر گرفته است. اما بنا به گفته برخی خانواده ها ارقام مسمومیت ها بسیار بیشتر از تعداد اعلام شده است. تعدادی از محصلان مجبور شده اند چند شب را در بیمارستان بگذرانند. حال برخی ازآنان همچنان نامناسب  و تاثیرات مخرب ناشی از مسمومیت برطرف نگشته است و یک دانش آموز به نام فاطمه رضایی در اثر این مسمومیت در قم جان خود را از دست داده است. سخن از مسمومیت جنایتکارانه هزار و یا هزاران نوجوان و دانش آموزی است که سرمایه های اجتماعی این کشور هستند و  باید همانند مردمک چشم از آنان مواظبت شود، اما اینگونه به آسانی  هدف حملات شرورانه و تروریستی گازهای شیمیایی قرار گرفته اند. درمقابل دولت و دست اندرکاران بطور بسیار مشکوکی این دست و آن دست می کنند، اطلاعات ضد و نقیص به مردم میدهند.  اگر هم خبری از سوی یک مرجع و یا مقامی داده می شود توسط  خودش!! یا مرجع دیگری  تکذیب می شود. یونس پناهی معاون وزیر بهداشت گفت «افرادی دوست داشتند که تمامی مدارس، بخصوص مدارس دخترانه تعطیل شوند» اما یک روز بعد این گفته خودش را تکذیب کرد. هفته گذشته نیز محمد جعفر منتظری، دادستان کل گفته بود که «احتمال اقدامات مجرمانه عمدی» در این رویدادها وجود دارد. اما چند روز بعد گفت هنوز «نتوانستند به سرنخ های مشخصی برسند.» ." خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران اعلام کرد که «در موضوع مسمومیت مدارس یک منبع آگاه به آنها گفت که (روز سه شنبه) سه نفر بازداشت شدند». اما احمد وحیدی، وزیر کشور آنرا تکذیب کرد.  خلاصه  اینکه مقامات و دست اندرکاران با بی تفاوتی به وقت کشی مشغول اند. این بی تفاوتی مفرط نسبت به این مسئله بسیار حساس اجتماعی  از همان ابتدا مشهود و مشکوک بود.  اما ادامه آن با شدت گرفتن حملات  برای مردم این سوال را بدرستی به همراه آورد که مگر ممکن است بدون موافقت و همکاری رژیم چنین حملاتی ادامه و گسترش یابد.

مگر ممکن است  دولتی که بخش عمده ای از بودجه اش برای دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی اش هزینه می شود، با دوربین ها و دستگاههای علنی و مخفی و ماموران حراست و بسیجی مجهز است  نتواند از عوامل عملیاتی با این گستردگی  که یکی از حساسترین بخش های جامعه را هدف قرار داده بعد از سه ماه حتی سرنخی پیدا کند. پیدا کردن عوامل آن  به کنار حتی از نوع گازی که باعث مسمومیت می شود هنوز با قطعیت سخن نگفته اند.  تنها به طور مبهمی از گاز نیتروژن و یا ترکیبی از آن خبر داده اند. چرا هر نوع اطلاعی در این مورد امنیتی شده است. چرا نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها قبل از خانواده ها و حتی آمبولانس و اورژانس در محل حاضر می شوند.  چرا به جای دلجویی و حمایت از والدین آنها را مورد ضرب و شتم قرار می دهند. این اعمال همه نشانه ها و مارک های اختصاصی جمهوری اسلامی را که در حوادث مشابه قبلی مشاهده شده است، در بر دارد.

همان حیله و تزویر های معمول جمهوری اسلامی که در قتل های زنجیره ای در سال های 70 شاهد بودیم هما ن حیله و تزویری که در اسید پاشی ها به صورت زنان  و همان حیله و تزویر هایی که در کمپین های " یا روسری یا توسری" شاهد بوده ایم. یعنی همان نوع عملیاتی را که توسط یکی از بخش های سازمان یافته دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی یعنی همان گروه " خودسر"  اجرا می شود. "گروه خودسری" که وظایفش را نه تعدادی "خود سر" بلکه بالاترین مقامات و دستگاه سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی تعیین می کنند.

 

" یک استاد حوزه علمیه از قول یک جامعه شناس در قم گفت "که هزاره گراها این اقدامات را انجام ی می دهند. ...این جریان شبیه طالبان هستند. من در شگفتم که چرا دولت و نهادهای امنیتی این جریان را دنبال و موضوع را برای مردم شفاف نمی کند." جای چه شگفتی است وقتی که بنیادگراترین و طالبانی ترین بخش جامعه ایران نه در میان مردم بلکه در حوزه علمیه و دولت و مجلس و قوه قضایی و سپاه لانه دارند، نهادهایی که به هم وابسته و همدیگر را تغذیه می کنند.

همین سوالات و جواب های جمهوری اسلامی است که برای مردم شکی باقی نگذارده که این حملات  انتقامی است از دختران جسوری که تصاویر خمینی و خامنه ای را از دیوار کلاس ها به زمین انداخته و لگد مال می کردند و تابلوها را با شعار زن، زندگی آزادی، پر می کردند، دخترانی که یک صدا صحن مدارس و مسیر مدرسه تا خانه را با شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای طنین انداز می کردند. دخترانی که دسته جمعی روسری های خود را برداشته ، سوزانده و سرود آزادی سر می دادند. دخترانی که ایستادند و مبارزه کردند، دختران نوجوانی که از جنس نیکا، سارینا، سونیا... هستند از جنس دهها دختر نوجوانی که جنایتکارانه به زندان های جمهوری اسلامی افکنده شده و مورد شکنجه و آزار و اذیت جنسی جلادان جمهوری اسلامی قرار گرفتند، اما برای رهایی خود و همنوعانشان ایستادند و مبارزه کردند. اینان کسانی هستند که قتل  ژینا را به مبارزه ای شجاعانه علیه کلیت و موجودیت جمهوری اسلامی مبدل کردند و آنرا به عقب راندند. جمهوری اسلامی در اثر این مبارزات شجاعانه دختران نوجوان و زنان جوان و کل خیزش انقلابی به تنگی نفس افتاده و پایان عمر خود را نزدیک می بیند. علیرغم سرکوب های وحشیانه برای خاموش کردن صدای حق طلبانه این دختران جوان و مصمم، ناکام  مانده و نا امید شده و تلاش های  جنایتکارانه اش را ابعاد تازه ای بخشیده و در تدارک یک یورش همه جانبه علیه زنان برآمده است.

اما هدف از این جنایت تنها انتقام نیست. تهدیدی است برای خاموش کردن صدای زیبا و رهایی طلبانه این دختران جوان و نوجوان. حتی بسیار فراتر از آن تهدید آموزش زنان و به دنبال آن تهدید موقعیت زنان بطور کل در جامعه است. جمهوری اسلامی  44 سال است که جنگی را علیه زنان جامعه آغاز کرده است وحکومت ننگین خود را به این جنگ پیوند زده است. زنان که از همان روزهای اول قدرت گیری جمهوری اسلامی در 8 مارس 1979 با تظاهرات شجاعانه شش روزه و ده ها هزار نفری علیه حجاب اجباری به مقابله پرداختند در تمام این سال ها به مبارزاتشان علیرغم افت و خیز ادامه داده ا ند. مبارزه ای که در خیزش انقلابی اخیر به اوج خود رسید. مبارزات زنان نقش مهم و تعیین کننده ای در شکست ایدئولوژیک وسیاسی رژیم ایفاء کرده است. شکستی که از بین رفتن مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی را قطعیت بخشیده و به آن ابعاد جهانی داده و ضربات مهمی را به اسلام سیاسی در منطقه وارد کرده است. جمهوری اسلامی تنها با اتکاء به قدرت نظامی و سرکوب حاکمیت خود را حفظ کرده است و تلاش می کند از آن طریق شکست های خود را جبران کند. امیدوار است با اتکاء به شیوه های طالبانی و اتحاد با طالبان افغانستان در درون کشور و در منطقه بتواند خود و ایدئولوژی پوسیده اش را سرپا نگاه دارد. مناسبات بهتر با طالبان بخصوص در یکی دوماه اخیر از جمله همکاری برای ایجاد "بازار مشترک" با آنان و واگذار کردن سفارت افغانستان در ایران به طالبان و استقبال گرم از آنان  بی ارتباط با نقشه ها و اهداف رژیم نیست. در ارتباط با آن است که  آموزش و تحصیل دختران که جمهوری اسلامی  آنرا مایه همه مشکلاتش می بیند مورد هدف آنهم به این شیوه جنایتکارانه قرار گرفته است. شیوه ای که طالبان بکار برد. اول مدارس را آتش می زد و یا دانش آموزان را مسموم می کرد و در اتحاد اعلام نشده با داعش دختران دانش آموز و دانشجو را هدف حملات تروریستی خود قرار می داد اما سرانجام مدارس را تعطیل کرد. اینک جمهوری اسلامی مسموم کردن جمعی دختران نوجوان را در دستور روزقرار داده است. اما اقدامات دیگری را نیز در نظر دارد. همانگونه که اشاره شد مسمومیت دانشجویان دختر از طریق غذا در چند دانشگاه، بستن خوابگاه های دخترانه و تلاش برای مجازی کردن کلاس ها در خدمت چنین هدف شوم و مرتجعانه ای قرار دارد. این مرتجعین که می دانند این عمل به آسانی قابل اجرا نیست و با مقاومت دانشجویان و کل جامعه روبرو خواهد شد در صددند تا با شیوه ها و اهداف تروریستی و در عین حال فریبکارانه خانه نشین کردن دختران و زنان در جامعه را مادیت بخشند. آنها ممکن است طرح های دیگری را در همین راستا در نظر داشته باشند از جمله محدودتر کردن زنان به کار و اشتغال نه لزوما از طریق ممنوع کردن بلکه از طریق سختر کردن ورود به بازار کار و مانع تراشی برای استخدام زنان و ازاین طریق شوق به تحصیل در میان زنان را تحلیل برند. ارتجاع حاکم این را یک راه موثر برای نجات خود می داند و از این نظر موضوع حساس تر می شود.

اما بدون شک جامعه ایران در موقعیتی نیست که چنین طرحی را بپذیرد و این نقشه رژیم هم شکست خواهد خورد اما این شکست خودبخودی نخواهد بود و مبارزه می طلبد. اگر هدف جمهوری اسلامی در ترساندن خانواده ها به نتیجه برسد اگر جمهوری اسلامی بتواند کلاس های دانشجویان و دانش آموزان دختر را مجازی کند آنها در مرحله اول نقشه اشان موفق خواهند شد و در صدد اجرای مراحل بعد برمی آیند. برای شکست این نقشه ها و طرح های ارتجاعی  و برای تحمیل شکست دیگری به جمهوری اسلامی مبارزه  و ضد حمله ی  زنان جوان ضروری است. ضد حمله ای که شرکت فعال و حمایت قاطع و همه جانبه بقیه اعضاء جامعه را در بر داشته باشد.

خانواده دانش آموزان مورد هدف، تجمعات و اعتراضاتی را در قم، بروجرد و تهران برگزار کرده اند و بدون شک این آغاز مناسبی برای مقابله است. اما لزوم گسترش این مبارزات و شرکت وسیع همه خانواده ها در شهرهای مختلف و همچنین بقیه دانش آموزان و دانشجویان و همه اقشار و طبقات جامعه بیش از هر زمانی احساس می شود. این مبارزات نه تنها باید علیه این عملیات تروریستی شمیایی باشد بلکه باید اهداف زن ستیزانه ای که جمهوری اسلامی در سر دارد مورد هدف قرار گیرند.  مبارزاتی که بشدت با بستن خوابگاه های دانشجویان مخالفت کنند با مجازی کردن کلاس ها مخالفت کنند و این مبارزات در پیوند با مبارزه  وخیزش علیه موجودیت جمهوری اسلامی به پیش رود.

اتحاد مبارزاتی مردم علیه جمهوری اسلامی باید قوت و اوج تازه ای گیرد. این اتحاد از دو سو با موانعی روبروست. از یک سو این موانع از جانب نقشه ها و توطئه های جمهوری اسلامی برای سرکوب مبارزات و خیزش اخیر بوده  که در بالا به آن اشاره شد و از طرف دیگر نقشه ها و توطئه های ارتجاعی وابسته به امپریالیست های غربی با رهبری سلطنت طلبان و دلالان سیاسی متحد آن است که عامل مهم دیگری در ضربه زدن به مبارزات مردمی بوده است. این جریانات که در صددند تا اپورتونیستی با اتکاء به منابع مالی امپریالیستی و رسانه های وابسته به آنها بر جنبش مردم سوار شوند و خیزش و انقلاب مردمی را به سرقت برند  ضربات مستقیم و غیر مستقیمی بر جنبش و اتحاد و یکپارچگی آن وارد آورده اند. آنها تلاش می کنند تا دشمنان مردم و انقلاب ایران را به عنوان دوستان و حامیان خیزش معرفی کنند. آمریکا و دولت های غرب دوست مردم و انقلاب ما نیستند. طالبانی شدن رژیم جمهوری اسلامی و همکاری با طالبانی که توسط آمریکا و غرب در افغانستان به قدرت رسید خشنودی آمریکا و غرب را بیشتر فراهم خواهد کرد، ومی تواند  زمینه همکاری با جمهوری اسلامی را فراهم کند.

بنابراین تنها با مبارزه  و اتکاء به مردم و جهت گیری انقلابی که در شعارها نیز انعکاس خواهند یافت  می توان جلوی نقشه ها و برنامه های ارتجاعی جمهوری اسلامی و همچنین سلطنت طلبان و متحدین آنرا گرفت و  خیزش مردمی را متحدانه به پیش راند . زنان  با اتکاء به  نیروی خود  و بر اساس منافع خود می توانند نقش مهمی را در ادامه خیزش انقلابی بر عهده گیرند و این چنین زنجیرهای اسارت خود را در هم بشکنند.

 

11 اسفند 1401

آدرس سایت : jaka2020.com

ای میلjaka.ir2020@gmail.com