زلزله خوست - پکتیکا و پس لرزه های سیاسی آن

مردم افغانستان با زلزله خو گرفته اند. نه تنها به این علت که هر ساله صدها زلزله در ابعاد مختلف زمین افغانستان را می لرزاند بلکه هم چنین در همین دوران زلزله های سیاسی متعددی نیز زندگی و جان مردم افغانستان را تحت شعاع خود قرار داده است. بخشی از مردم افغانستان با هر زلزله و تحول سیاسی کشته، مجروح و یا آواره می شوند، یکی و یا چندین تن از عزیرانشان را از دست می دهند.  زلزله اخیر در اول ماه سرطان، نه تنها به مردمی که در اوج فقر و تنگدستی در تلاش برای زندگی فقیرانه خود بودند صدمات جدی وارد کرد بلکه پس لرزه های آن که نتایج سیاسی آن بود، مهر تاییدی بر ماهیت و واقعیت سیاست های حکومت طالبان  و متحدین منطقوی و بین المللی آن ها بود.

این مطلب که زلزله ای به قدرت 6.1 در مقیاس ریشتر باعث کشته شدن بیش از 1500 نفر و مجروح شدن 2000 نفر و ویران شدن 2000 خانه  و آسیب دیدن نزدیک به 400 هزار نفر شد توسط بسیاری از رسانه ها و یا نهادها اعلام گشته است. اما چه کمکی به نجات آنانی شد که زیرخرابی های خانه های گلی و ناپایدار خود مانده و یا در اثر این زلزله زخمی شدند؟  چه کمکی به بازماندگانی شد که در شرایط روحی نا مناسب و یا با غم از دست دادن عزیزانشان، بدون سرپناه بروی ویرانه های بدون سقف، بدون آب و نان، شب را  روز و روز را شب می کنند؟

موضوع این است که بیش از 70 فیصد خانه ها در ولسوالی ها با بیشترین صدمات، ویران شده اند. تعداد نامعلومی برای همیشه در زیر آوارها دفن شدند. تعداد محدود کارکنان امداد با امکانات محدود به هیچ روی قادر نشدند و نبودند که بتوانند به یاری حتی برخی از خانواده های آسیب دیده برسند. علاوه بر آن احتمالن صدها قریه به کلی ویران شده که هیچ گاه پای این کارکنان  به آنجا ها نرسید. همچنین قریه هایی با خاک یک سان شده که ممکن است به خاطر صعب العبور بودن هیچگاه از آنچه بر سر این روستاییان آمد، کسی باخبر نشود. حتی در ولسوالی های که امکان عبور و مرور به آنها موجود بود،از  قصه های غم انگیزی که بر سرمردم آمده حکایت می کند. حکایت زنی در شفاخانه پکتیکا که 19 عضو خانوداه اش در پی زلزله کشته شده اند، حکایت مردی که 17 عضو خانواده اش را از دست داده، فرد دیگری  که 9 تن از اعضای خانواده اش کشته شده اند، مرد جوانی که با ریختن سقف خانه سرش ضربه دیده به شفاخانه منتقل می شود اما از 8 عضو دیگر خانواده هیچگونه خبری ندارد. یکی از کارکنان امداد گفته که مواردی را دیده که تمام اعضای یک خانواده  کشته شده اند و یا یک نفر باقی مانده است. او نیز گفته که خودش از دو قریه دیدن کرده که این دو قریه به کلی نابود شده اند و باشندگان آن به زیر آوار شده اند.

واقعیت این است که عمق فاجعه بسیار فراتر از آنچیزی است که در رسانه ها انعکاس یافته است.  هنوز شمار زیادی در زیر آوار مانده اند و هیچگاه کسی حال و احوالی از آنجا نخواهد گرفت، خانواده هایی خواهند بود که در زیر آوار برای همیشه دفن خواهند شد. تعداد بسیاری در نقاط دورافتاده ناپدید شدند که هیچ گاه برای هیچ دولتی پدیدار نبودند. آنانی که تلاش کردند با دست خالی آوارها را کنار بزنند بسختی توانستند عزیزانشان را از زیر آوار بیرون بکشند و اگر هم موفق شدند امکانی برای مداوای آنان نداشتند. بنابراین آمار کشته شدگان و یا زخمی ها  بسیاربسیار بیشتر از آنچه است که توسط طالبان و یا نهادهای امداد تایید شده است. تعداد ناپدیدشدگان که اصلا مورد بررسی قرار نگرفت . علاوه بر آن این زلزله عواقب بسیاری نیز در بر دارد.  آنانی که از زلزله جان سالم به در بردند، خطر مرگ از گرسنگی، محرومیت از آب پاک، بیماری های ناشی از آب آلوده و بی سرپناهی وآوارگی و بیماری های ناشی از این شرایط جان صدها هزار نفر را تهدید می کند این در شرایطی است که از ترمای ناشی از آن را نادیده بگیریم.

طالبان که به هر جنگ و جنایتی دست زد و به هر عجز و تملق و سرسپردگی به درگاه امپریالیست های آمریکایی و مرتجعین منطقوی مانند پاکستان و عربستان و قطر و... توسل جست تا به قدرت رسیدنشان تضمین شود، وقتی که به مردم می رسد تنها  سرکوب و لت و کوب را در چنته خود دارد وبس. طالبان در برابر این حادثه طبیعی در ابتدا در مقابل رسانه ها به  ژست دادن پرداخت. یک ساعت پس از زلزله یک نشست اضطراری برگزار کرد و  یک میلیارد افغانی (معادل 115 هزار دالر) برای رسیدگی به زلزله زدگان اختصاص داد. که به ارسال چند هلی کوپتر و نیروهای امداد خلاصه شد. البته طالب عاجز تر و ناتوان تر از آن بود که بتواند. همین پزهای مختصر خود را لاپوشانی کند و خیلی سریع بی تفاوتی خود نسبت به زلزله و مردم را نشان داد. چیزی نگذشت که یک میلیارد افغانی به صد میلیون یعنی یک دهم آن تقلیل پیدا کرد!!!

بعد هم  "عملیات نجات" دو روز هم  طول نکشید، ثناالله معصوم والی طالبان در پکتیکا از پایان " عملیات نجات" در چهارشنبه شب خبر دارد. ادعا کرد که "عملیات نجات به همه مناطق آسیب دیده توانستند برسند" اما این  دروغ بی شرمانه موقعی آشکارتر می شود که دلیل این امر را در این می داند که  " برای ما گزارش تازه نرسیده که درجایی عملیات نجات نرسیده باشد." !!! آیا نرسیدن گزارش به این معنی است که عملیات نجات به آن مناطق رسیده است؟؟ مسلما تنها دروغگویان و فریبکاران طالبان می توانند خود را باور کنند و نه مردمی که در زیر آوار بودند و یا عزیرانشان در زیر آوار ماندند و یا در اثر آن زخمی شده بودند و کسی به یاری آنان نرسید.

روز دوم نه تنها پایان "عملیات نجات" جعلی طالبان بود بلکه دیگر موضوع زلزله برای طالبان تمام شده بود. به گفته رسانه ها دیگر مقامات طالبان هیچ نشست خبری برگزار نکردند و آمار قربانیان و زخمی ها هم علیرغم انتظار، در همان سطح باقی ماند و ازنظر طالبان افزایش نیافت. دیگر دوسیه زلزله بسته شده بود. بگذار مردم زیر آوار بمیرند، بگذار زخمی ها هیچگاه درمان نشوند، بگذار مردم بی سرپناه در گرما و سرما تلف شوند. طالب را  باکی نیست!

طالب که برای کمک به مردم نیامده است. مسئولیت طالب این است که زنان را سنگسار کند. زنان را زندانی و در زندان مورد تجاوز قرار دهد. زنان سرکش را بٍرباید و مخفیانه تیرباران کند. مسئولیت طالب وضع قوانین ضد زن است. بیرون کردن زنان از کار و اشتغال است، کار طالب این است که مطمئن شوند زنان از کسب علم و دانش محروم می شوند، مسئولیت اش این است که حتی یک زن بدون حجاب نباشد، مردی یک وجب از دست و پای آنها را نبیند. ....عکس زنان در جایی نباشد. خلاصه وظیفه طالب حذف زنان از جامعه است تا وظیفه اسلامیت خود را به انجام رساند. وظیفه دیگر آن تلاش برای بی ثبات کردن منطقه است، یعنی وظیفه خدمت به منافع استراتیژیک آمریکا و پاکستان در منطقه . وشاید هم شرکت غیر مستقیم در جنگی که امپریالیسم آمریکا و ناتو در اوکراین به پیش می برد. باید قرضداری اش به پاکستان و آمریکا برای به قدرت رساندنش را بپردازد.

 به همین دلیل است که باید دوسیه زلزله را می بست، توگویی که زلزله ای در کار نبود و قربانی ها، زخمی ها، گرسنه ها، تشنه ها و بی سرپناه ها وجود نداشتند. طالب باید سخت مشغول تدارک تشکیل لویه جرگه ارتجاعی خود می شد، تا به قدرت ش که در معرض زد و خوردها و اختلافات درونی قرار داشت و به سختی از عدم مشروعیت در بین مردم رنج می برد  سرو سامانی بدهد و به همین دلیل با عجله دوسیه را  بست و رفت.

اما دولت های بزرگ غربی، آمریکا و اروپا این " قهرمانان دفاع از حقوق بشر" و کسانی که میلیاردها دالر هزینه کردند  و صدها هزار نیروی جنگی و پیشرفته ترین سلاح های کشنده را  به افغانستان روان کردند،  تا  "رهایی زنان"  و  " دمکراسی" را برای افغانستان به ارمغان بیاورند، آنانی که که این گونه به خاطر مردم افغانستان اشک تمساح می ریختند بعد از زلزله کجا بودند؟ البته آنها سخت سرگرم کمک برای "رهایی" و "دمکراسی" در کشور دیگری هستند. از همان نوع "دمکراسی و رهایی"  که برای افغانستان در نظر داشتند. آنها سخت در حال جمع آوری  امکانات برای دارودسته وابسته به خودشان تحت رهبری زلنسکی هستند. هر روز میلیاردها دالر به صورت کمک مالی و تجهیزات نظامی مهلک و کشنده را در واشنگتن، لندن، و برلین و بروکسل و یا در کنفرانس های ناتو و جی 7 وغیره به نام اوکراین تصویب و یا تضمین می کنند. تا مطمئن شوند سال ها جنگ و کشتار و خونریزی ادامه می یابد و در حرف "دمکراسی" و " رهایی" برای اوکراین اما در واقع منافع امپریالیستی اشان را اینگونه دنبال کنند. باور ندارید به تحولی که در افغانستان در دو دهه گذشته انجام شده است بنگرید، اگر افغانستان کافی نیست به سوریه و عراق و لیبی و... بنگرید.

البته دولت های غربی این "قهرمانان" دمکراسی و حقوق بشر هیچگاه از بهانه آوردن و توجیه عملکردهایشان کم نمی آورند. بر مبنای ادعایشان به خاطر رعایت حقوق مردم افغانستان در مقابل طالبان مردم را در فقر و گرسنگی نگاه می دارند، و با بی تفاوتی و یا کمک های محدود کم تاثیر به زلزله زدگان می نگرند، چون به گفته آنان "ممکن است مورد سوء استفاده طالبان" قرار گیرد.

واقعیت این است که امپریالیسم آمریکا و متحدینش به خاطر ایجاد هرج و مرج در منطقه باید فقر و گرسنگی و بی ثباتی در افغانستان را تداوم بخشند، و چه چیزی بهتر از زلزله. زلزله اگر چه برای مردم افغانستان یک بلای طبیعی بود، برای امپریالیست های غربی یک موهبت الهی بود که می توانست به  استراتیژی آنها در افغانستان و منطقه یعنی بی ثباتی، فقر و گرسنگی، کمک کند.   

در حالیکه مردم افغانستان از نظر فقر و گرسنگی، و شرایط سیاسی اجتماعی در یکی از سخت ترین دوران خود بسر می برند بدون تردید زلزله ای با چنین قدرت ویرانگری بر بناهای لرزان و بی بنیه فقیرترین باشندگان این مرز و بوم ضایعه ای بس دلخراش است. برخلاف بی عملی دولت طالبان و امپریالیست ها، مردم  و جوانان بودند که علیرغم میل طالبان خود را به محل رسانده و در حد امکان به مردم یاری رساندند. همچنین پیام های حمایت و همدردی از طرف مردم در سراسر جهان و بخصوص در منطقه از طرف نهاد ها و سازمان های مردمی مایه دلگرمی و امید برای مردم و خصوصا امدادگران داوطلب بود

امکان زلزله در افغانستان بخصوص در شرق آن بسیاربالا است  چرا که  گسل های سه ورقه فعال زمین از این منطقه عبور می کنند. به عبارت دیگر گسل های ورقه فعال ( هند، اوراسیا و زاگرس ایران) افغانستان را از سه جانب احاطه کرده اند.  تنها در سال گذشته افغانستان 200 زلزله کوچک و بزرگ داشته است. در چنین شرایطی زلزله و چگونگی مقابله اساسی با آن باید یکی از مسایل و معضلات دولت ها باشد که مسلما تا بحال هیچ یک از دولت های تا کنونی کوچکترین عملی در این مورد انجام نداده اند. واقعیت این است که چنین اتفاقی نخواهد افتاد مگر اینکه یک دولت انقلابی و مردمی در افغانستان به قدرت برسد.  دولت انقلابی که در خدمت منافع مردم عمل کند  و نه در خدمت منافع امپریالیست ها و مرتجعین منطقوی، منافع و احتیاجات زندگی توده های مردم در صدر اجندای آن باشد و نه تحمیل و حفظ ایدئولوژی های پوسیده ی مربوط به قرن های گذشته.  یک حکومت پرولتری که تحت رهبری حزب کمونیست واقعی برقرار شود می تواند در خدمت به منافع مردم  قرار گیرد و مبارزه صحیح  با حوادث طبیعی را به پیش برد. حکومت پرولتری حکومت واقعی مردم بر مردم است . منافع توده های مردم بخصوص توده های زحمتکش در صدر اجندای یک دولت پرولتری قرار خواهد داشت. ما متعهد هستیم  که در خدمت  و در راه برقراری یک دولت پرولتری با تمام توان بکوشیم.

جمعی از کمونیست های انقلابی ـ افغانستان

13 سرطان 1401 ـ 4 جولای 2022