روز جهانی زن را گرامی بداریم و مبارزه برای رهایی زنان را صیقل دهیم

با یاد واحترام به زنان کارگر نساجی نیویورک  که با مبارزات قهرمانانه خود سنگ بنای مهم مبارزات یک دل و یک پارچه زنان در سطح  جهان را بنا نهادند!

با یاد و ادای  احترام به زنان مبارز، انقلابی و کمونیستی که با آگاهی و مبارزه خود علیه پدر سالاری و درراه درهم شکستن زنجیرهای ستم جنسیتی و استثمار از پای ننشتند و در این مسیر از زندان، شکنجه و اعدام نهراسیدند.

اما مگر می توان از روز زن و از مبارزات زنان، از مبارزه علیه مردسالاری و پدرسالاری یاد کرد اما از موقعیت میلیون ها زنی که تنها به خاطر زن بودن در اسارت و بردگی گرفتار آمده اند یاد نکرد و سخن به میان نیاورد، زنانی که  در زیر ستم و استثمار نظام های مردسالار و استثمارگر نابود شده اند، در زندان سنت های عقب مانده  گرفتار آمده اند، در آتش خرافه و کهنه پرستی سوخته اند، با فریب و نیرنگ و یا زور، فقر و فلاکت فروخته شده اند و یا هم چنان در معرض فروشند، در زیر ستم بی پایان، زندگی را باخته و چاره ای در خود ندیده مگر این که  با انبوه غم  و اندوه خود بسازند یا با افکندن خود درآتش بسوزند.

مگر می توان آن چه را که زنان جهان، در سوریه، عراق ، بوزنی، پرو، بنگلادش وآفریقا و...  از سر گذرانده و می گذارنند به خاطر نیاورد؟

مگر می توان آن چه را که بر سر زنان در افغانستان  به خصوص در چهار دهه اخیر گذشته است به فراموشی سپرد؟

مگر می توان چهره خون آلود فرخنده را که در کمال ناباوری و با نگاهی سنگین چماقداران جهل و خرافه را می نگریست، و بدنش در حضور تماشاچیان خرد و خمیرشده بود تا لحظاتی بعد به خاکستر تبدیل شود، فراموش کرد؟

مگر می توان  رخسار رخشانه جوان هنگامی که کهنه پرستان با سلاح  پلید  مردسالاری صورت و مغز سرکش او را در هم  می کوبیدند، به یاد نیاورد و از آن به خشم نیامد؟

قتل فرخنده، رخشانه، زندگی ستاره وصد ها زن دیگر....درین سال و سال های گذشته نشانگر آن است که میلیونها زن در افغانستان چه دوران سختی را از سر گذرانده  و می گذرانند.  آن ها در هیچ شرایطی نه در خانه، نه در میان قوم ، نه در اجتماع ، نه در برابر دین و نه در برابر قوانین کشور و...نه تنها امن نیستند بلکه در مقابل آنها نیز تهدید می شوند.

مبارزات زنان جهان از زمان مبارزات زنان کارگر در نیویورک ، و تعیین ۸ مارچ به مناسبت روز بین المللی زن توسط انترناسیونال، رشد بسیاری نموده است.  زنان در مقیاس جهانی گام های مهمی را در مبارزه  تئوریک و عملی برداشته اند و دستاوردهای انکارناپذیری را در این مسیر کسب کرده اند.

هر روز زنان بیشتری به صف مبارزین و انقلابیون برای رهایی انسان ها از قید استثمار طبقاتی، ستم ملی وجنسیتی می پیوندند. اما علیرغم آن زنجیر ستم هم چنان بر دست و پای زنان محکم واستوار است.  

موقعیت زنان در جهان و بخصوص افغانستان بیان گرآن است که سایه پدرسالاری عمیقا با نظام های طبقاتی استثماری جهان پیوند خورده است. واقعیات امروز نشان می دهد و تاریخ نشان داده است  که  ستم بر زنان یک ستون مهم از حفظ نظام های استثماری است. نشان می دهد که منافع این نظام ها در حفظ و تحکیم  اشکال متنوع ستم بر زن و سیستم پدرسالاری نهفته است.

بی دلیل نیست که حاکمین مرتجع در افغانستان با اتکا بر قانون اسلامی، سنت های ارتجاعی، وخرافات، فرهنگ مردسالارانه را بر زنان اعمال می کنند. زنان را مجبور کرده اند که در کوچه و بازار در درون یک زندان متحرک به نام چادری (برقع) حرکت کنند. زنان به جرم عشق ورزیدن سنگسار شوند، زنان به جرم مخالفت با قوانین و خرافات مردسالارانه مورد لت و کوب قرار گیرند، به جرم فرار از زورگویی های مردسالارانه و تن ندادن به ازدواج اجباری سال ها در زندان گرفتار آیند.   

امپریالیست های اشغالگر که با وعده رهایی زنان، تجاوز وحشیانه خود به افغانستان را برای مردم دنیا توجیه کردند، یکبار دیگر ثابت کردند که برای آن ها رهایی زنان مفهومی ندارد مگر بر سر کار گماردن مردسالاران چه در لباس سنتی و چه مدرن. چه  گماشتگانی که در آمریکا و آلمان و انگلیس درس زن ستیزی و نوکری به امپریالیسم  را خوانده اند و چه آنانی که در پاکستان و عربستان سعودی و ایران درس ضدیت و دشمنی با زنان و حفظ منافع مرتجعین را آموخته اند همگی سردریک توبره دارند. وآن تشدید زیر دستی زنان، تشدید ستم و استثمار و به یک کلام خدمت به منافع طبقه خود و امپریالیسم جهانیست.

این رژیم دست نشانده و وابسته و حامیان امپریالیستشان در مورد زنان  فقط قادرند که فتوحات و دستاوردهای خود را با رژیم طالبان مقایسه کنند و هنوز هم قادر نشده اند و قادر نخواهند بود که موقعیت زنان را حتی به موقعیت دهه های ۴۰ و ۵۰ (شمسی) برگردانند. موقعیت زنان بعد از اشغال علیرغم دروغهای نیروهای اشغالگر و تبلیغات رسانه ای شان، نکبت بار است. آن چه که بر سر فرخنده، رخشانه، ستاره، زیبا،  گلناز، نادیه و هزاران دختر و زن جوان در این سال ها آمده است، این واقعیت را آشکارا، نشان می دهد.

اما باید به واقعیت تلخ دیگری در مورد زنان افغانستان اشاره کنیم. جنبش کمونیستی در افغانستان به خاطر انحرافات و دید انحرافی رایج بر آن، قادر نبوده است که به موضوع ستم بر زنان و رفع آن به مبارزه علمی و اصولی در جامعه دامن زند. این جنبش نتوانست در راه  مبارزه و رهایی واقعی زنان افغانستان  قدم جدی و محکمی بردارد. این جنبش نتوانست اهمیت و جایگاه ستم بر زنان در دستگاه استثماری طبقات سرکوبگر چه آنانی که در قدرت بودند و چه آنانی که مخالف و یا در جنگ با قدرت حاکم بودند را درک کند. واقعیت تلخ اینست که گرد وغبار پدرسالاری کلیت  جنبش کمونیستی ما را در بر گرفته بود و گرفته است و مانع اصلی در برخورد درست به این ستم هزاران ساله و این درجه از تحت ستم بودن زنان افغانستان بوده است. باید که این گرد و غبار ضخیمی را که بر جنبش نشسته است با اتکاء باعلم انقلابی زدود. بدون تحول عمیق در خط و دید نسبت به ستم جنسیتی و مبارزه بی رحمانه علیه مردسالاری در این جنبش نمی توان مبارزه ای را سازمان داد که قادر باشد زنان را در خیل عظیم خود جمع نموده و سازماندهی کند. فریاد های فرخنده  در زیر مشت و لگد اوباشان و فریاد رخشانه در زیر آوار سنگ های کهنه پرستان نیز فریادی است به سوی ما که نهیب می زند.  دیگر توجیهات شونیستی  و رویزیونیستی  بس است. دیگر تا کی  با بهانه ی این که " زنان تنها می توانند در جامعه سوسیالیستی رها شوند" بی عملی و بی تفاوتی خود نسبت به مسایل زنان را توجیه کرد. تا کی می توان با توسل به عبارتی چون " مسایل زنان باید تابع مسایل عمده باشد" واقعیت های روزانه ی ستم بر زنان را نادیده گرفت.

این درست است که رهایی واقعی زنان تنها در جامعه کمونیستی تامین می شود. این درست است که تضاد مرد و زن از تضادهایی است که تا رسیدن به جامعه کمونیستی موجود خواهد بود. اما این واقعیت ها نمی تواند و نباید دلیلی برای نادیده گرفتن موضوع ستم بر زنان باشد ونمی توان مبارزه رامتوقف ساخت تا دلیلی برای مردسالاری و شونیسم خودما باشد، نمی تواند دلیلی برای بی توجهی به اشکال بی حد و حصر و مفرط ستم بر زنان تلقی شود، نمی تواند دلیلی برای داشتن یک جنبش مردانه باشد و با خیال آسوده وناخود آگاه به همسویی با جنایتکاران زن ستیز پرداخت ویا با جابه جایی تضاد ها وبه بهانه ی عمده بودن امپریالیسم، ستم جنسیتی وجنایات این دشمنان قسم خورده بشریت و حامیان جهل و کهنه پرستی را نادیده گرفت و علیه آن مبارزه نکرد!

این خط و روش  در ضدیت همه جانبه با کمونیسم و آموزه معلمان بزرگ آن است.  لنین گفت اگر چه فرودستی زنان در سوسیالیسم پاسخ می گیرد ؛ اما بدون شرکت و مبارزه زنان نمی توان حرفی از سوسیالیسم به میان آورد.

اما زنان این نیروی پرقدرت، این نصف نفوس جامعه، این نیروی پر از خشم به دشمنان بشریت هنگامی می توانند به صفوف مبارزه آگاهانه علیه ستم جنسی و استثمار طبقاتی بپیوندند که کمونیست ها برای جمع آوری و سازماندهی آنان مبارزه و تلاش کنند و پیشروترین آنان را در امر رهبری جنبش زنان و جنبش انقلابی جلب نمایند.

جنبش مائوئیستی که در دهه ۴۰ شمسی در افغانستان پایه گرفت، در دوره بحران جنبش کمونیستی و پس از اشغال کشور توسط  روسها  با این توجیه که اشغال کشور مسئله عمده است هویت خود را منحل کرد و بیشتراین نیروها سال ها در زیر پوشش سازمان ها و احزاب جهادی ضد زن فعالیت کردند، در چنین شرایطی منسوبین این جنبش چگونه می توانستند مبارزه آگاهانه زنان علیه ستم جنسیتی را سازماندهی و آنان را متشکل کنند. این جنبش  چگونه می توانست از نفوذ ایده  های این نیروهای کهنه پرست  در امان بماند ؟  همان گونه که امروز مشهود است در امان نماند. این  نتیجه موکول کردن مبارزات علیه ستم و استثمار به بعد است. حتی هنگامی که بعدها برخی جریانات کمونیستی توانستند از برخی جوانب خط حاکم در جنبش  گسست کنند؛ اما از بسیاری جهات مهم هرگز از آن شیوه تفکر نبریدند و از آن در امان نماندند. برخورد به مسئله زنان و رهایی زنان از آن جمله است.

امروز مسئله زنان در افغانستان یکی از مسایل حاد و کلیدی جامعه است تا جایی که این موضوع توجه مردم دنیا را بخود جلب کرده است.  زنان افغانستان می توانند و باید مبارزه علیه ستم جنسی و رهایی از قیود پدرسالاری، علیه خشونت خانگی و دولتی، علیه قوانین و سنت های ارتجاعی زن ستیزانه، علیه دین و دولت پدرسالار، علیه امپریالیسم و بنیادگرایی ضد زن را خود و در تشکلات توده ای خود به پیش برند.  تشکلاتی که  بتواند خط فاصل مشخصی  با امپریالیست های مردسالار و مرتجعین زن ستیزو هواداران آن ها بکشد، و هم جهت و هم سو در جهت انقلاب توده های زحمتکش  برای جهانی خالی از ستم و استثمار مبارزه کند. تشکلاتی  که پیشروان آن در یک حزب انقلابی و به واقع کمونیستی متشکل باشند و از این  طریق آن را رهبری کنند.

برخورد درست و کمونیستی به مسئله زنان بیانی از دیدگاه ما به جامعه آینده است. مبارزین و انقلابیون کمونیست جامعه بدون جلب و سازماندهی توده های ستمدیده زنان برای مبارزه علیه ستم جنسیتی و جلب پیشروان آن به صفوف خود نمی توانند حرفی از انقلاب بزنند. برای چنین سازماندهی ای، باید قبل از هر چیز خط خود را از گرد و غبار شونیستی که عمیقا در وجود این جنبش رسوخ کرده است، پاک کنند و مبارزه علیه ستم بر زنان و مبارزه برای رهایی زنان را به بعد از " کسب قدرت"  موکول نکنند. همین حالا هم خیلی دیر است. جنبش کمونیستی باید عقب ماندگی خود در این امر مهم را جبران کند و جواب فریاد فرخنده ها، رخشانه ها و میلیون ها زنی که اسیر و گرفتار مردسالاری حاکم امپریالیستی و انواع بنیادگرایان  اعم از دولتی و یا غیر دولتی هستند را بدین طریق بدهد.  

گرامی باید  ۸ مارچ روز جهانی زنان، روز مبارزه در جهت رهایی زنان

زنده باد کمونیسم

جمعی از کمونیست های انقلابی – افغانستان

  ۸ مارچ ۲۰۱۶ ( مطابق با ۱۸ حوت ۱۳۹۴)