در باره ترور یک تروریست : الظواهری

با اعلام کشته شدن ایمن الظواهری رهبر القاعده در ساحه ی وزیر محمد اکبر خان کابل،  توسط پهپاد امریکایی ، بسیاری در مورد چگونگی ردیابی محل اقامت و چگونگی رابطه طالبان با القاعده و دیگر گروه های تروریستی و احتمالات تحولات بعد از آن به گمانه زنی  پرداخته اند.  واکنش مقامات رسمی امریکا و طالبان در این مورد قابل توجه است  که هر دو یکدیگررا به نقض توافق دوحه متهم کردند. وزارت خارجه امریکا طالبان را  به « خیانت به جامعه بین المللی و نقض شدید موافقت نامه دوحه» متهم کرد.  از طرف دیگر ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان  این حمله را محکوم کرده و آنرا « نقض آشکار اصول بین المللی و موافقت نامه دوحه» خواند.

شاید به نظر اول هر دو طرف محق باشند، چرا که هم طالبان این توافقنامه کذایی را نقض کرده است و هم امریکا ظاهرا حق ورود به حریم هوایی افغانستان و حمله به نقطه ای از خاک آن را نداشته است. اما آن چه مسلم است هیچیک از دو طرف حقیقت را به مردم نمی گویند. آنها هیچگاه حقیقت را به مردم نگفته و نخواهند گفت.

هنگامی که بایدن پس از خروج نیروهای امریکا از افغانستان گفت « ما به منظور خلاص شدن از شر القاعده به افغانستان رفتیم" دروغ می گفت و هنگامی که در ادامه آن اعلام کرد «... و این کار را انجام دادیم» دروغ گفت. هنگامی که در همان ماه آنتونی بلینکن حضور القاعده در افغانستان را رد کرد و آنرا «بقایایی» خواند که هیچ خطرجدی ندارند. دروغ می گفت.

هنگامی که ترامپ، پمپئو، خلیلزاد، بایدن و بلینکن می گفتند طالبان دیگر یک گروه معتدل است دروغ بود و زمانیکه طالبان ادعا می کردند برای بیرون انداختن متجاوزین امریکایی می جنگند دروغ می گفتند، وقتی که گفتند امریکا را شکست دادیم و افغانستان را آزاد کردیم دروغ می گفتند، هنگامی که می گفتند در افغانستان همه آزاد خواهند بود و زنان حق کار و مصروفیت خواهند داشت دروغ بود. آنگاه  که گفتند عفو عمومی خواهند داد دروغ بود. هم امریکا و هم طالبان در حالیکه بر سر سرنوشت مردم و مشخصا زنان معامله می کردند دروغ می گفتند.

آنچه به نام توافق نامه دوحه انتشار یافت علیرغم محتوای به غایت ارتجاعی آن که آشکارا معامله ای بر ضد مردم افغانستان بود اما تمام ماجرا نبود و بخش مهم این توافق نامه غیر علنی باقی ماند و بخشی هم که هرگز به روی کاغذ نیامد توافقاتی ضمنی و نانوشته بود.واقعیت توافقنامه دوحه، در خدمت تغییراتی بود که باید در افغانستان صورت می گرفت تا بر اهداف و منافع منطقوی و جهانی امپریالیزم امریکا منطبق گردد.

طبق این توافقنامه، امریکا با بیرون بردن نیروهایش از افغانستان نه تنها بار مالی، اقتصادی و نظامی از دوشش برچیده می شد بلکه با به قدرت رساندن طالبان می توانست آنسوی مرزهای چین و کشورهای آسیای میانه که هم پیمان روسیه بودند را بی ثبات گرداند و یا تهدید به بی ثباتی کند. به قدرت رساندن طالبان به معنای پایان تلاش برای ثبات افغانستان و ایجاد پناهگاهی برای تروریست های بنیادگرای منطقه بود. ممکن است حضور الظواهری و رهبر القاعده در کابل برای برخی تعجب آور بوده باشد. اما نه برای امریکا و نه برای  آنانیکه بر استراتیژی امریکا در منطقه آگاه بودند. امریکا از حضور الظواهری و رهبری شبکه القاعده در افغانستان از همان ابتدا آگاه بود.

همچنین چگونگی ردیابی و ترور الظواهری مورد بحث تحلیل گران بوده است و اکثرااحتمال افشاء شدن محل اقامت او با چنین دقتی را به طالبان نسبت می دهند. برخی بر این نظرند که طالبان در مقابل آزاد کردن بخشی از دارائی های افغانستان که بالغ بر ۹ میلیارد دلار می شود، این اطلاعات را به امریکا داده اند و برخی بر این نظرند که اختلافات درون طالبان و چهارنعل تاختن جناح سراج الدین حقانی برای غصب قدرت باعث شده است که این اطلاعات به امریکا داده شود.  زلمی خلیلزاد مذاکره کننده اصلی امپریالیزم امریکا با طالبان چنین احتمالی را در مصاحبه اخیرش نیزبیان می کند. به هر حال اطلاع یافتن امریکا از محل اقامت الظواهری از طریق طالبان، جناحی از طالبان، پاکستان، داعش و یا ارتباطات مستقیم خود امریکا در شرایط کنونی از اهمیت بالایی برخوردار نیست. آنچه اهمیت دارد این است که امریکا از حضور او و شبکه القاعده اطلاع داشته است، همانگونه که از حضور دهها گروه تروریستی دیگر در افغانستان و حضور رهبران شان در مناطق بشدت حفاظت شده کابل اطلاع دارد و نه حذف این گروه ها بلکه حضور آنها در افغانستان بخشی از توافق مخفی و یا نا نوشته در دوحه بوده است.

در حقیقت این ترور را می توان حرکتی نمایشی  از طرف یک قدرت امپریالیستی ارزیابی کرد که می خواهد از یک طرف قدرت پوشالی خود را به نمایش بگذارد و از طرف دیگر با توجه به رسوایی به بارآمده رد گم کند و یا نشان دهد که به اصطلاح حامی تروریزم نیست بلکه با آن «مبارزه» می کند.

با ترور الظواهری نه تروریزم و نه حتی شبکه القاعده از میان خواهد رفت  و نه کمک طالبان به گروه های تروریستی پایان خواهد یافت و مهمتر این که نه امپریالیزم امریکا در اصل چنین هدفی را دنبال می کند.

با نگاهی به بزرگترین «جنگ امریکا علیه تروریزم» که با حمله به افغانستان و برای از بین بردن القاعده آغاز شد، دیدیم که نه تنها القاعده از بین نرفت بلکه گروه هیولایی داعش نیز در نتیجه جنگ های امریکا زاده شد. این گروه علیرغم انکار طالبان در افغانستان بشدت فعال است. هزاران داعشی به شمول رهبران سطوح مختلف آن از زندان های افغانستان آزاد شدند. داعش از زمانی که طالبان در افغانستان صاحب قدرت شده بیش از ۵۰ حمله از جمله علیه اقلیت هزاره و شیعه در کندز، قندهار، بلخ  و علیه دانش آموزان در غرب کابل انجام رسانده است و نیز مسئولیت حمله به میدان هوایی کابل را به عهده گرفته است.همچنین بنابر برخی گزارشات بیش از ۱۰۰ گروه تروریستی از جمله داعش، القاعده و گروههای  پاکستانی و ازبیک، تاجیک، ایغور که متحد طالبان والقاعده و یا داعش هستند در افغانستان فعالند.

این واقعیت ها نشان می دهد که مقامات امریکا نه تنها از وجود این گروه های تروریستی آگاه استند بلکه انتظار دارند که با فعال شدن آنها بتوانند بی ثباتی را در آنسوی مرزهای چین توسط تروریست های ایغور و همچنین گروه های تروریستی متحد داعش و یا طالبان در کشورهای آسیای میانه ایجاد کنند. در شرایطی که تنش میان اضلاع متحده امریکا و چین و روسیه شدت یافته است  این تهدیدات علیه آن دو قدرت جهانی از اهمیت بسیاری برای امریکا برخوردار است.

با توجه به چنین شرایطی برخی نیروهای مخالف طالبان بشدت از ترور الظواهری هیجان زده شده  و امیدوارند که برای امریکا و غرب ثابت شده باشد که طالبان با القاعده قطع رابطه نکرده است و اینکه طالبان به القاعده و تروریستها پناه داده است. «شورای عالی مقاومت» متشکل از برخی از جهادی های سابق که مرکزیت آن در ترکیه است خواستار آن شده که از این فرصت استفاده شود و تحریم های بیشتربر طالبان وضع شود. سخنگوی «جبهه مقاومت ملی» که نیز متشکل از برخی جهادی های جبهه شمال و یا نظامیان حکومت سابق تحت رهبری احمد مسعود است می گوید که جهان باید فشارهای حداکثری را بر طالبان وارد بیاورد. «جبهه ملی آزادگان» کشته شدن الظواهری و ملا زین الله یکی از رهبران تحریک طالبان پاکستان را تبریک گفته است و آنرا اثباتی بر رابطه بین طالبان و گروههای تروریستی دانسته است.این گروه ها که در تلاشند تا جایگاهی در قلب امپریالیست های غربی بیابند و یا به عبارت دیگر خود را به امپریالیسم تحمیل کنند، انتظار تغییر سیاست امریکا در مورد طالبان را دارند.

مسلما وظیفه ما و همه نیروهای انقلابی و کمونیست این است که در کنار مبارزه علیه امپریالیسم مبارزه علیه نیروهای بنیادگرای تروریستی را به پیش بریم. اما آن چه قابل تاکید است، امپریالیست ها هیچ جنگ و یا تضادی اصولی با تروریسم و بخصوص تروریستهای بنیادگرای اسلامی نداشته و ندارند.

تاریخ بیش ازچند دهه گذشته نشان داده امپریالیست ها و بخصوص امپریالیزم امریکا علیرغم تضادهایی که ممکن است با این گروهها داشته باشد اما  خود در تشکیل و یا کمک به تشکیل این گروه های تروریستی بنیاد گرای اسلامی نقش داشته اند. این تاریخ همچنین نشان داده است که موارد بسیاری مانند جنگ در افغانستان علیه اشغال سوسیال امپریالیزم روس و یا در هنگام جنگ سوریه و موارد متعدد دیگری امپریالیزم امریکا و متحدینش با این گروه های تروریستی  اتحاد داشته و در یک جبهه متحد کنار هم بوده اند. چنین تجاربی بازهم می تواند تکرار شود. بنابراین امپریالیست ها نه می توانند و نه خواهان  از بین بردن تروریزم استند. بلکه این گروه ها ابزاری در دست شان خواهد بود تادر خدمت به منافع استثماری و استعماری خود بکار برند.

مبارزه با تروریزم تنها با اتکاء به نیروی توده ها امکان پذیر است. تنها اتحاد یک پارچه و مقاومت توده های مردم متشکل از زن و مرد، از کلیه ملیت های افغانستان و تحت رهبری یک نیروی انقلابی کمونیستی که مخالف هر گونه ستم طبقاتی، جنسیتی، ملی و یا مذهبی است، قادر خواهد بود مبارزه مردم علیه تروریست های امپریالیستی و تروریست های بنیادگرا را تا به آخر به پیش برد و توده های افغانستان و منطقه را از شر این زالو صفتان پاک کند.

 

جمعی از کمونیست های انقلابی ـ افغانستان

۱۳ اسد۱۴۰۱ ۴ اگست ۲۰۲۲


Website:
www.jaka۲۰۲۰.com

Email: jaka.af2016@gmail.com

Instagram: jaka.af_ir

Facebook:JakaAf-Ir